کد خبر : 887
تاریخ انتشار : دوشنبه 17 آذر 1393 - 16:29
چاپ خبر دیدگاه‌ها برای خاطره ام از آشنایی با جلسات اخلاق آیت الله آقا مجتبی تهرانی بسته هستند

خاطره ام از آشنایی با جلسات اخلاق آیت الله آقا مجتبی تهرانی

  امیرمحسن سلطان‌احمدی، بلاگر و خبرنگار  حوزه دین و معارف اسلامی در وبلاگ خود به بیان خاطراتی از نحوه آشنایی‌ خود با جلسات اخلاق مرحوم آیت‌الله‌ آقا مجتبی تهرانی(ره)، این عالم عامل پرداخته است. با توجه به فرا رسیدن اربعین حسینی و دومین سالگرد ارتحال عالم عامل پایتخت آیت الله آقا مجتبی تهرانی(ره) در ادامه

 

امیرمحسن سلطان‌احمدی، بلاگر و خبرنگار  حوزه دین و معارف اسلامی در وبلاگ خود به بیان خاطراتی از نحوه آشنایی‌ خود با جلسات اخلاق مرحوم آیت‌الله‌ آقا مجتبی تهرانی(ره)، این عالم عامل پرداخته است.

با توجه به فرا رسیدن اربعین حسینی و دومین سالگرد ارتحال عالم عامل پایتخت آیت الله آقا مجتبی تهرانی(ره) در ادامه خاطره ام از نحوه آشنایی با جلسات اخلاق ایشان را نقل می کنم.

خورشید نورانی پایتخت، عالم عامل تهران، آیت‌الله العظمی آقا مجتبی تهرانی(ره) دو سال پیش در غروبی غم‌انگیز سفری از تهران به ملکوت داشت؛ عالم گمنامی که دیگر گمنام نیست و وقتی سخن می‌گفت بر عمق جان و دل مستمعین می‌نشست و عاشقانه در مسیر رسیدن به دیدار با معبود بود و در آستانه اربعین حسینی به آسمان پر کشید.

ارتحال آیت الله احمد مجتهدی تهرانی(ره) و خلا استاد اخلاق

با تعطیل شدن جلسات آیت‌الله مجتهدی تهرانی(ره) به علت بیماریشان که منجر به فوت این عالم فرزانه در سال ۱۳۸۶ شد، شدیدا در جستجوی استاد اخلاق بودم و کمتر کسی را می‌پسندیدم و هنوز حسرت کلاس‌های اخلاق مرحوم آیت‌الله مجتهدی تهرانی(ره) بر دل داشتم، حتی آخرین سخنرانی‌اش در شب ۲۳ ماه مبارک رمضان و حلالیتی که گرفت و خداحافظی کرد در ذهنم هست و همه می‌دانستند این آخرین سخنرانی استاد است و چه زود ایشان را از دست دادیم؛ با ارتحال ایشان یک خلأ استاد اخلاق در زندگی‌ام ایجاد شد حال در این آشفته بازار کلاس‌های عرفان و به‌ویژه عرفان‌های کاذب و آن هم در تهران که افرادی بدون تحصیلات حوزوی بر رأس آن نشسته و مدعی هستند خطری بود که علاوه بر من جامعه را نیز تهدید می‌کرد، به‌ویژه در تهران بیشتر این خطر ملموس بود که خودم نیز مدت‌ها گرفتار این عرفان‌های پوچ شده بودم و مدتی در حلقه علوم غریبه زانو زدم و مدتی در انتظار لیست محبین فردی که با ریاضتی یک شبه به مقامی رسیده بود عمرم را هدر دادم تا خداوند عنایتی کرد و مرا با جلسات درس اخلاق آقا مجتبی تهرانی آشنا کرد.

درجستجوی آدرس و نشانی از آقا مجتبی تهرانی

سال ۱۳۸۶ بود و فقط یک اسم، آن هم آقا مجتبی را شنیدم و بی‌هیچ نشانی و آدرسی در جست‌وجوی وی برآمدم ، در این مدت به هر کس رسیدم آن‌ها را نمی‌پسندیدم و زمین‌خوردن‌های مکرری که در عرفان‌های کاذب داشتم  مرا به سمت شخصی عامل و فقیهی حوزوی می برد شخصی که کلامش از عملش آمده باشد، اول خودش عامل باشد تا حرفش بر دل بنشیند و من در مسیر هدایت قرار بگیرم حرف‌هایی از جنس حرف‌های آیت‌الله مجتهدی تهرانی که به حق در این مدت سرگردانیم بعد از ارتحالش جایش خالی بود و حق یک پدر معنوی و روحانی را تا ابد برگردنم دارد.

بالاخره پس از پرس‌ وجوی زیاد به شخص آقا مجتبی رسیده بودم ، حال مشکل دوم این بود که هیچ آدرسی و نشانی از ایشان نداشتم که برنامه اخلاقشان کجا و چه روزی برگزار می‌شود؟ در اینترنت هم جست‌وجو کردم و هیچ نتیجه‌ای نداد. تا اینکه متوجه شدم پدر خانم یکی از دوستانم در جلسات اخلاق آقا مجتبی تهرانی شرکت می‌کند و حتی منزلش نیز در نزدیکی محل کلاس ایشان است، یک نشانی پیدا کردم که آقا مجتبی تهرانی در خیابان ایران جلسه اخلاق دارند و آن هم روزهای چهارشنبه برگزار می‌شود.

با دوستم که سید هم بود هماهنگ کردم و گفتم که شما به محل آشنا هستید و کلاس‌های آقا مجتبی در محل سکونت شما برگزار می‌شود، مرا راهنمایی کنید تا بتوانم پای درس اخلاق معظم‌له حاضر شوم. بالاخره چهارشنبه فرا رسید، یک چهارشنبه در تابستان ۱۳۸۶ همراه آقا سید به خیابان ایران رفتیم در آنجا هیچ تابلو و نشانی از آقا مجتبی تهرانی مشاهده نکردیم، دقایقی نیز خود دوستم نتوانست محل جلسه این استاد درس اخلاق را پیدا کند که گفت باید از مردم بپرسیم چون اینجا همه آقا مجتبی را می‌شناسند کافی است که فقط بگوئیم جلسات آقا مجتبی کجاست؟ جلوی یک مسجد رسیده بودیم که از چند جوان پرسیدم شما می‌دانید محل درس اخلاق آقا مجتبی تهرانی کجاست؟ که آنها سریع به سمت دیگر پیاده‌رو اشاره کردند و گفتند چند متر بالاتر است و با کمال تعجب دیدم با گفتن نام آقا مجتبی همه، ایشان را در این محل می‌شناسند؛ کافی بود فقط بگویی آقا مجتبی دیگر نیاز نبود بگوئیم حضرت آیت‌الله‌العظمی آقا مجتبی تهرانی.

خیابان ایران،خیابانی باریک ، یک طرفه و نسبتا شلوغی بود، به سختی  توانستم موتورم را پارک کنم و به اتفاق دوستم به جست‌وجوی محل درس اخلاق آقا مجتبی گشتیم، هرچه به سمتی که آن جوانان گفته بودند نزدیک‌تر می‌شدیم جمعیت هم زیادتر می‌شد و به راحتی می‌توانستی حدس بزنی این چهره‌ها که اکثرا جوان بودند و چهره مذهبی داشتند به کلاس اخلاق آقا مجتبی تهرانی می‌روند.

رسیدن به نور علی نور در مدرسه نور

به اتفاق دوستم سید حامد پشت سر این افراد رفتیم تا به یک کوچه رسیدیم که یک درب بزرگ بود و منزلی قدیمی که بعدها فهمیدم اسم این منزل قدیمی مدرسه نور است و واقعا این مکان برازنده نامش بود و نور علی نور بود، نوری که هر چهارشنبه فضای تهران را احاطه می‌کرد. همه داخل این منزل می‌رفتند که متوجه شدیم بالاخره بعد از مدت‌ها انتظار و پرس‌وجو هم‌اکنون به درس اخلاق آقا مجتبی رسیدیم من هم به اتفاق دوستم وارد شدیم که در بدو ورودمون با چای از ما پذیرایی کردند،جلسه هم داخل حیاط بود که موکت شده بود و جایگاهی جهت سخنرانی بود که پشت آن پرده ای آبی نصب شده بود و صندلی و میزی چوبی برای نشستن آقا مجتبی در آنجا قرار داشت دسته دسته هم مردم حتی از شهرهای اطراف خودشان را داشتند به مجلس می رساندند.

 اجتماعی از همه جنس و از همه اقشار مردم وجود داشت، دیگر اینجا آقا مجتبی فقط برای طلاب و روحانیون نبود، هر قشری از مردم چه لشکری، چه کشوری، چه بازاری، چه افراد عادی، چه طلبه و روحانی همه دور هم جمع شده بودند تا توشه‌ای از جلسات آقا مجتبی چیده و با تهذیب نفس در مسیر سیر الی‌الله قرار بگیرند.

متوجه شدم جلسه همزمان با اذان مغرب و عشا شروع می‌شود یعنی آیت‌الله‌العظمی آقا مجتبی تهرانی(ره) نماز مغرب و عشا را به جماعت می‌خوانند و بعد به سخنرانی می‌پردازند؛ اولین جلسه بود افسوس خوردم که چرا نتوانستم به نماز جماعت آقا مجتبی برسم تا اینکه بالاخره سکوتی فضا را احاطه کرد و چهره نورانی این مرد الهی را دیدم که صحبت‌هایشان شروع شد؛ یادم می‌آید در آن روزهای ابتدایی، معظم‌له خطبه همام و نکات ریز اخلاقی آن را شرح می‌دادند، چنان مجذوب صحبت‌های آقا مجتبی شده بودم که وقتی حرف‌هایشان به پایان رسید و دعا کردند ناراحت شدم که چرا تمام شد.

هنوز منتظر بودم که آقا مجتبی سخن‌هایشان را ادامه بدهند در صورتی که در اکثر جاها منتظریم تا سخنران حرف‌هایش زودتر تمام شود، اما اینجا و این سخنرانی از جنسی دیگر بود، صدای بسیار آرام و دلنشین ایشان آن هم در آن مکان و بنای قدیمی روی موکت‌های ساده و دور از هیچ آرایش و تجملی، انسان را بیشتر به یاد خدا می‌انداخت.

بیشتر هم آقا مجتبی سرشان ونگاهشان به پایین بود و تو اولین جلسه نتونستم آقا مجتبی را خوب ببینم تصمیم گرفتم جلسات بعد زودتر بیایم تا بتوانم بروم جلو و بسیار نزدیک آقا مجتبی رو ببینم و از طرفی هم دوستانم می گفتند آقا مجتبی چشم بصیرت داردوچهره واقعی افراد را می تواند ببیند من هم که اول مسیر بودم و تازه وارد، کمی دلهره داشتم که با بعضی صفات بدم چگونه در مقابل آقا مجتبی این شخصیت نورانی و عالم عامل پایتخت نشین بنشینم ، تصمیم به پالایش جدی صفات بدم نمودم و دیگر منتظر بودم که روزهای هفته به  چهارشنبه برسد و خودم را به جلسات آقا مجتبی برسانم.

مراقب حال همسایه

داخل جلسه هم خادمین تاکید داشتند که آقا مجتبی راضی نیستند که وسایل نقلیه در مسیر تردد مردم و همسایه ها باشد که باعث سلب آسایش همسایگان و عابرین محل شود، خصوصا کسانی موتور سیکلت دارند جای پارک نکنند که باعث آزار همسایه ها شوند، دیدم عجب چقدر آقا مجتبی حواسشان به همسایه ها و رفت و آمد آنهاست که حتی راضی نیست این جلسات چهارشنبه ها باعث آزار همسایگان بشود، منبعد که می آمدم خیلی دقت می کردم که موتورم را جای پارک کنم که باعث سد معبر و مزاحمت همسایگان آقا مجتبی نشود ، کم کم محلی  جهت پارک موتورها تهیه شد چون خیابان باریک و یک طرفه بود و جای پارک به سختی پیدا می شد.

نماز جماعت آقا مجتبی تهرانی و تعقیبات ایشان

بعدها خصوصا در زمستان جلسات به داخل یک زیرزمین نسبتا بزرگی که در همین بنای قدیمی بود منتقل شد، آنجا دیگر مشکل سرمای زمستان نبود؛ در مدتی که در جلسات حضور پیدا می‌کردم قبل از اذان مغرب خودم را به آنجا می‌رساندم تا از نماز جماعت به امامت آقا مجتبی بی‌نصیب نمانم. عده‌ای در نزدیکی محل سخنرانی آقا مجتبی کتاب و دفترشان را می‌گذاشتند و به اصطلاح جا می‌گرفتند (نکته جالب این بود که کسی در این جلسه نبود که دفتر و خودکاری نداشته باشد همه قلم و کاغذی همراه داشتند و سخنان آقا مجتبی را می‌نوشتند) تا نزدیک‌ترین نقطه به معظم‌له باشند و من هم چنین می‌کردم.

نماز خواندن آقا مجتبی یک نماز عبادی خاص بود، به‌ویژه تعقیبات طولانی ایشان بعد از هر نماز؛ یادم هست تقریبا فاصله بین نماز مغرب و عشا بیش از یک ربع طول می‌کشید، همچنین بعد از نماز عشا آقا مجتبی مشغول تعقیبات و نافله بودند.ما هم بعد از نماز سریع به قسمتی که جایگاه سخنرانی بود و از قبل دفتر و دستکتی گذاشته و جا گرفته بودیم می‌رفتیم تا آقا مجتبی تعقیباتشان تمام شود و به این قسمت تشریف بیاورند.

محل سخنرانی جلسه اخلاق آقا مجتبی تهرانی و نگاهی که همیشه به پایین بود

در جایگاه سخنرانی آقا مجتبی یک میز و صندلی چوبی قدیمی بود که یک پرده آبی‌رنگ هم پشت آن نصب شده بود، ایشان آنجا می‌نشستند و سخنرانی می‌کردند، آقا مجتبی بعد از انجام نماز و تعقیبات به این محل می آمدند و کنار این جایگاه می نشستند و کتابی هم گاهی در دست داشتند و آن را مطالعه می کردند و برایشان چای نیز می آوردند و این لحظه تا قبل از شروع سخنرانی زمان مناسبی بود که هر کس سوالی از آقا مجتبی داشت از ایشان بپرسد ، هر چند افراد کمی به علت وقت کم می‌توانستند سؤالاتشان را بپرسند.

آقا مجتبی همیشه سر و نگاهشان به پائین بود و خیلی کم به جمعیت نگاه می‌کردند، در مدتی که در کلاس‌های ایشان حضور داشتم اصلا ندیدم خیره خیره به کسی نگاه کنند؛ زمانی که به صفوف جلویی جلسات راه می‌یافتم همیشه چشم می‌دوختم تا بتوانم نگاه به چهره نورانی آقا مجتبی بکنم ولی ایشان حتی در زمان سخنرانی نیز سرشان پائین بود و در غیر از سخنرانی نیز چنین بود و خیلی کم به جمعیت نگاه می کرد و گاهی هم لبخندی بر لب داشتند که بسیار دلنشین بود.

احساس می کردم ایشان در جایی دیگر در سیرهستند و من از این طرز نگاه کردن آقا مجتبی آموختم که همیشه نگاهم به پایین باشد و باعث شد تا از خیلی از آفات نگاه و چشم در امان بمانم که بزرگترین آموخته ام را از درسهای اخلاق آقا مجتبی همین نگاه پایین ایشان می دانم که آغاز هرگناهی از چشم و نگاه است.

چهارشنبه‌های نورانی پایتخت

احساس می‌کردم در این پایتخت پر از شلوغی، پر از دود و آلودگی که اکثر مردم در زرق و برق آن گم شده‌اند در چهارشنبه‌های پایتخت از خیابان ایران و مدرسه قدیمی نور، نوری به آسمان مستور بود که این نور گناهان این پایتخت آشفته  را می پوشاند و در این شلوغی پایتخت این نور جلسات آقا مجتبی شهر را ایمن کرده بود.

کم کم به این فکر افتادم که  حال خودم از این جلسات استفاده می کنم کاری کنم که افرادی که امکان دسترسی به این جلسات نورانی را ندارند از آن بهره مند شوند و تصمیمم بر این شد که  چکیده مطالب جلسات سخنرانی آقا مجتبی را در سایت‌های مذهبی منتشر کنم تا علاوه بر خودم دیگران نیز از آن استفاده کنند و در فضای مجازی وارد جلسات اخلاق آقا مجتبی بشوند؛ بالاخره اولین بار در سال ۱۳۸۶ چکیده و خلاصه‌ای بسیار کوتاه از جلسه ایشان را برای خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) ارسال کردم و در ایکنا منتشر شد.

بعدها نیز در فضای مجازی پایگاه اطلاع‌رسانی نشر آثار آقا مجتبی http://www.mojtabatehrani.ir راه‌اندازی شد که تمام جلسات در آن پوشش داده شد و بحمدالله هم‌اکنون آرشیوی جامع و کامل و مستندی از سخنان آقا مجتبی در پایگاه اطلاع‌رسانی مصباح‌الهدی موجود است.

مجتهدی صاحب رساله و گمنام در پایتخت

با رفتنم به جلسات آقا مجتبی یک انقلاب درونی برایم ایجاد شد تا جایی که خانواده‌ام به این موضوع پی برده بودند. آنها بسیار مشتاق بودند تا بدانند این آقا مجتبی کیست‌؟ و چرا تا به حال سخنرانی‌های چنین شخصی حتی یک بار هم از صدا و سیما پخش نشده است، به‌ویژه که تنها عالم مجتهد صاحب رساله در پایتخت آقا مجتبی بود، چرا باید این‌چنین گمنام باشد که دلیل این موضوع هم خود شخص معظم‌له بود زیرا ایشان راضی نبود معروف شود و همیشه مثل مردم عادی زندگی می‌کرد.

آثار آقا مجتبی تهرانی

در همین اثنی که به جلسات آقا مجتبی می‌رفتم سخت در جست‌وجو بودم تا کتاب‌هایی نیز از ایشان تهیه کنم تا آن‌ها را مطالعه کنم که پس از پرس‌و‌جوی فراوان چندین کتاب از جمله کیش پارسایان، درآمدی بر سیر و سلوک، اخلاق الهی را توانستم تهیه کنم. این سه عنوان کتاب زیر نظر حجت‌الاسلام والمسلمین علی‌اکبر رشاد یکی از شاگردان آقا مجتبی به چاپ رسیده است؛ بعدها نیز توسط مؤسسه نشر آثار آقا مجتبی، کتاب سلوک عاشورایی و خطبه فدکیه منتشر شد.

بالاخره سخنرانی آقا مجتبی از سیما پخش شد

احساس شخصی‌ام این است که آقا مجتبی تهرانی چون می‌دانستند سال‌های آخر عمرشان است و دیگر زیاد مهمان ما نیستند شاید به این دلیل این اجازه را داده بودند که سخنرانی‌هاشان در شبکه قرآن پخش شود. مهر‌ماه سال ۹۱ بود که افتتاح سال تحصیلی حوزه تهران با سخنرانی آقا مجتبی برگزار شد و این سخنرانی رسانه‌ای شده و از شبکه قرآن نیز پخش شد؛ بعد از مدت‌ها غیبتم در کلاس‌ها وقتی برای اولین بار از شبکه قرآن این عالم عامل را دیدم تعجب کردم، چهره ایشان بسیار از نظر جسمی ضعیف شده بود و آثار بیماری را می‌توانستم در چهره این مرد الهی ببینم و این چهره بیمار مرا در تردید انداخت که نکند خطری رخ دهد.

یادم هست ایشان آن زمان که به کلاس می‌رفتم راضی نبودند کسی از وی عکس بگیرد، حال چه شده است که این چنین آقا مجتبی مقابل دوربین سیما قرار گرفته؛ و از طرفی هم مؤسسه‌ای مسئول حفظ و نشر آثار ایشان شده است.

پسرم و آقا مجتبی

در چند جلسه نیز پسرم را نیزبا خودم بردم تا در این فضای نورانی قرار بگیرد هر چند نگران بودم که وسط سخنرانی حرفی بزند و خسته و کسل شود چون موقع سخنرانی یک سکوت خاص در جلسه حاکم بودکه با کوچکترین حرکتی آن سکوت می شکست و باعث مزاحمت مستمعین در گوش دادن به سخنان آقا مجتبی می شد،  اما با تعجب دیدم پسرم نیز با دقت به چهره آقا مجتبی خیره شده و حرفهایش را گوش می دهد مثل اینکه یک آشنا و دوست است و به او آرامش روحی می دهد در صورتی که جاهای دیگر زیاد نمی نشست و بی قراری میکرد اما در جلسه آقا مجتبی با آرامش نشست و چند جلسه هم خودش داوطلبانه می خواست با من بیاید.

خبرهایی از وخامت حال آقا مجتبی

بعد از اینکه  در اینترنت سایت حفظ نشر آثارآقا مجتبی راه اندازی شد و جلسات اخلاق را به صورت کامل پوشش می داد ، من هم رفته رفته سعادت حضور در جلسات اخلاق آقا مجتبی را از دست دادم و چون مسافت منزلمان از نارمک تا خیابان ایران زیاد همراه با ترافیک بود و از طرفی به جلسه اخلاق آیت اله ضیاءآبادی که به منزلمان نزدیکتر بود می رفتم دیگر کمتر به جلسات آقا مجتبی می آمدم ولی جلسات را از طریق سایت دفتر ایشان پیگیر بودم و در منزل بعد از مطالعه برای خودم از جلسات یاداشت برداری می کردم.

هر از گاهی نیز این چند سال آخر خبر بیماری آقا مجتبی به گوش می رسد، یادم هست یکبار در جلسه اخلاق آیت اله ضیاءآبادی خواستند جهت بهبودی آقا مجتبی دعاکنند و من هم سریع یاد آن جلسات افتادم و افسوس می خوردم چرا حضورا نمی روم وهربار میگفتم این چهارشنبه می روم اما آخرقسمت نشد وهرگز باورم نمی شد بیماری آقا مجتبی اینقدر حاد باشد که به ارتحال شان ختم شود.

سال ۱۳۹۰  هم که خبرهای بیماری آقا مجتبی بسیار زیاد به گوش می رسید و هر از گاهی دوستانم پیامکی می دادند که حال آقا مجتبی وخیم شده است و دعا نمایید و من هم با این خبرها نگران می شدم .تا اینکه جلسات ماه محرم آقا مجتبی ناگهانی تعطیل شد و این باعث ترس بیشتر ما از وخامت حال استاد شد و خبری هم پخش شد که آقا مجتبی به کما رفته است که چند روز بعد پسرشان مصاحبه ای نمود و آن را تکذیب نمود.

اما من پیش خودم می گفتم حتما اتفاقی افتاده تا خبری نباشد این چنین تا این حد شایعه نمی شود دیگرهمه می دانستیم آقا مجتبی بستری شده است و هر گوشه شهر برایش ختم توسل جهت شفایشان گرفته بودند و هر روز اخبار مربوط به آقا مجتبی را رصد می کردم تا اینکه خبری دیدم که حتی مقام معظم رهبری هم به عیادت آقا مجتبی رفتند و ختم سوره حمد گرفتند این خبرها باعث ناراحتی بیشترم می شد که وضعیت خطرناک است و داریم آقا مجتبی را از دست می دهیم و کاری جز دعا جهت شفای این پدر معنویم نداشتم.

تا اینکه سایت دفتر آقا مجتبی اطلاعیه ای صادر نمود و از مردم تشکر کرد و اظهار نمود که حال ایشان بهتر شده است اما همچنان به دعای شما نیاز داریم این خبر امید بخش باعث شد کمی امیدوارم باشیم و من و دیگر دوستانم که به این جلسات معنوی و نورانی می رفتیم  هر روز از خدا می خواستیم پایتخت را بی آقامجتبی نکند ، چون واقعا بی آقا مجتبی یتیم می شدیم واین جمع پراکنده و سرگردان می شدند، آقا مجتبی به حق یک پدرمعنوی بود که انس زیادی به او پیدا کرده بودیم نگاه کردن به او ما را یاد خدا می انداخت و نشستن سرجلسات اخلاقش روحمان را آرام و عقلمان را بیدار و به سیر و سلوکی به سوی معبود مارا سوق می داد که به حق آقا مجتبی یک طبیب روحی بود که دردهای روحییمان را می شناخت و بهترین داروها را برای درمان روحمان تجویز می کرد.

ارتحال آقا مجتبی تهرانی

هر روز و شب دعایمان برای سلامتی و شفا آقا مجتبی بود تا خدا به ما رحم نماید و آقا مجتبی را از ما نگیرد؛ اما در کمال ناباوری در زمانی که فکر میکردم دیگر آقا مجتبی بهبود پیدا کردند صبح چهارشنبه ۱۳دی۱۳۹۱ساعت۱۰:۲۰دقیقه و۲۸ثانیه  صدای پیامک موبایلم آمد و دیدم یک شماره تبلیغاتی است پیش خودم گفتم حتما تبلیغات است تا اینکه پیامک را بازنمودم متنی را خواندم که بدنم لرزید، سرد شدم وضربان قلبم تند تند زد و با ناباوری خبراز دست دادن آقا مجتبی را خواندم که چنین نوشته شده بود:(درگذشت عالم ربانی حضرت آیت الله العظمی مجتبی تهرانی(اعلی الله مقامه)را به عموم شیعیان و محضربرادربزرگوارایشان تسلیت عرض می نماییم.ام ابیها) تا دیدم در متن نوشته به برادر ایشان تسلیت عرض می نماییم متوجه شدم این پیامک از طرف سایت برادر بزرگوار آقا مجتبی یعنی آیت اله آقا مرتضی تهرانی است و خبر مورد تایید و شایعه نیست.

وبا اه و حسرت و اشک در چشمانم و با ناباوری ضایع بزرگ از دست دادن آقا مجتبی را درآستانه اربعین حسینی و در روز چهارشنبه ای که همیشه منتظر جلساتش بودم مطلع شدم و در روز اربعین حسینی آن سال با حضور گسترده مردم آقا مجتبی تشیع و در جوار حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) در شهر ری آرام گرفت.روحش شاد،نثار روح آیت الله آقا مجتبی تهرانی صلوات.

به قلم: امیرمحسن سلطان احمدی

خبرنگار و بلاگر حوزه دین و معارف اسلامی

انتشار این مطلبم در:

بقاع نیوز

سیرجان پرس

پایگاه وبلاگ نویسان حرف تو

آزاد مهر

ایکنا

فردو نیوز

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بسته شده است.

درس اخلاق زیارت نیابتی درس اخلاق
logo-samandehi
error: حق تألیف را رعایت کنید