کد خبر : 792
تاریخ انتشار : یکشنبه 27 مهر 1393 - 8:46
چاپ خبر دیدگاه‌ها برای مباهله سند اثبات حقانیت نبوی و افتخار شیعه بسته هستند

مباهله سند اثبات حقانیت نبوی و افتخار شیعه

  در ایستگاه بیست و چهارم ذی الحجه در تقویم شیعه یادآور یک رخداد تاریخی مهم در اسلام و زمان حیات پیامبر اعظم(ص) است، در این روز صدق و راستی اسلام بر مدعیان دروغین حقیقت آشکار شد و خداوند با نازل کردن آیه‌ای «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا

 سلطان احمدی دات آی آر

در ایستگاه بیست و چهارم ذی الحجه در تقویم شیعه یادآور یک رخداد تاریخی مهم در اسلام و زمان حیات پیامبر اعظم(ص) است، در این روز صدق و راستی اسلام بر مدعیان دروغین حقیقت آشکار شد و خداوند با نازل کردن آیه‌ای «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ» نعمت را بر مسلمانان افزون کرد.

این روز ، روز عزت و افتخار شیعه می باشد روزی که مهر تاییدی بر رسالت و اثبات حقانیت نبی اکرم(ص) زد.جریان مباهله بعد از اثبات حقانیت پیامبر(ص) و دین اسلام مطلب مهم دیگری را اثبات نمود و آن اینکه امام على (ع) و حضرت فاطمه (س) و امام حسن (ع)و امام حسین (ع) پس از پیامبر، نزد خدا، شریف‏ترین آفریده ‏ها و نزد رسول خدا (ص) ، عزیزترین مردم بودند؛ چنان‏که براى تعیین «ابناء» و «نساء» و «انفس»، جبرئیل بر آن حضرت نازل شد و دستور آمد که پیامبر همراه امام على (ع) و حضرت فاطمه (س) و امام حسن (ع)و امام حسین (ع) براى مباهله بیرون روند.همراه بردن آنها در جریان مباهله، به معناى آن است که آیه مباهله بر اثبات فضیلت آل کسا دلالت دارد؛ چنان‏که رسول خدا صلى‏ الله ‏علیه‏ و‏آله فرمود: «این گروه که من آورده ‏ام، نزد خدا، پس از من، گرامى‏ ترین و عزیزترین خلقند».

در آیه مباهله، واژه «وانفسنا» در حقیقت بر این دلالت دارد که امام على علیه‏ السلام از همه پیامبران و اولیا و اصحاب رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله برتر است؛ چون در حدیث مباهله، به جز امام، کسى نبود که مشمول آن عبارت باشد.

داستان مباهله، در طول تاریخ موجب عزت و افتخار شیعه بوده است؛ زیرا فضیلت و درجه اعتبار همراهان پیامبر که همان اهل کسا یا اهل بیت هستند، در این ماجرا به خوبی به نمایش گذاشته شده و کمتر کسی آن را انکار کرده است.

بنابراین مباهله، روز جشن توحید و نبوت و امامت است و می توان این روز را عید نامید،آری مباهله روزى است که توحید آن‏گونه که خدا مى‏ خواست، جلوه‏ گر شد و نبوت با سندهایى از کتاب‏هاى آسمانى به اثبات رسید و امامت با معرفى نفس رسول، کامل‏ترین جلوه خود را نشان داد.  از همین روست که شیعه، مباهله را روز خود مى‏ داند و هرساله باید خاطره آن را گرامى داشت و این سند تاریخی را به جهانیان معرفی نمود.

برای هر شیعه شایسته است رد روز مباهله شادى و سرور در چهره او نمایان باشد و افتخار کنند که در چنین روزى، یکى از دلایل ابدى حقانیت تشیع، با سند قرآنى آن در آیه مباهله به دنیاى اسلام تقدیم شده است.

همچنین رخداد  تاریخی دیگری در این روز ثبت شده است و آن اینکه در این روز امیر مؤمنان على(علیه السلام) در حال رکوع انگشتر خود را به سائل فقیر عنایت کرد که این عمل خالصانه و ایثارگرانه امیر مؤمنان(علیه السلام) بقدرى پرارزش بود که آیه ۵۵ سوره مائده در شأن آن نازل شد: «إنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنوُا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونَ» که جا دارد در نوشتاری جداگانه به این موضوع مفصل پرداخته شود.

برای این روز مبارک و فرخنده در مفاتیح اعمالی ذکر شده است که روزه، غسل، جامه نو پوشیدن، نماز مخصوص ، صدقه و دعای مباهله بخشی از این اعمال می باشد که شایسته است شیعیان مولا امیرالمومنین (ع) در این روز صدقه‌دادن بر فقرا به جهت تأسى به امیرالمؤمنین علیه‌السلام را و دیگر اعمال ذکر شده را با مراجعه به مفاتیح انجام دهند تا در صفحه اعمال آنها در روز مباهله روزی پر از عمل صالح و شایسته ثبت گردد و بدانند شاید دیگر هرگز عمرمان کفاف نداد و نتوانستیم به روز مباهله سال آینده برسیم.

ان شا الله سرانجام و پایان کارمان با عافیت و عقابت بخیری به پایان برسد و فردوس برین نصیبتان گردد.

 

به قلم : امیرمحسن سلطان احمدی

 

در پایان مشروح جریان مباهله به نقل از مرکز پاسخ گویی به شبهات حوزه علمیه قم تقدیم می گردد تا بهره لازم را از آن برده باشید:

قرآن مجید با صراحت به پیامبر(ص) دستور می دهد، در مقابل کسانی که با استدلال و مذاکره قانع و تابع نمی شوند راه مباهله را پیش گیرد.[۱]

مباهله چیست؟

 

در اصل به معنی رها کردن از قید و بند و در دعا به معنی تضرع و واگذاری کار، به خداست و از نظر مفهوم متداول در آیه فوق به معنی نفرین کردن دو نفر به یکدیگر است، افرادی که درباره مسأله مهم مذهبی گفت و گو دارند در یک جا جمع می شوند و به درگاه خداوند تضرع می کنند و از او می خواهند که دروغگو را رسوا سازد و مجازات کند.[۲]

 

زمان و مکان مباهله

 

مشهور میان دانشمندان این است که روز حضور برای مباهله، بیست و پنجم ذی الحجه سال دهم هجرت، و به اتفاق همه مسلمین، مکان مباهله اطراف «مدینه» و در دامنه صحرا بوده است.[۳]

 

آغاز جریان مباهله:

 

بخش با صفای «نجران» که در مرز حجاز و یمن قرار گرفته، در آغاز طلوع اسلام تنها منطقه مسیحی نشین در حجاز (عربستان) بود، پیامبر(ص) به موازات مکاتبه با سران دولت های جهان و مراکز مذهبی نامه ای به اُسقف نجران (ابو حارثه) نوشت که در آن آمده است: «بنام خدای ابراهیم و اسحق و یعقوب، از محمد، پیامبر و رسول خدا، به اسقف نجران، شما را دعوت می کنم که از ولایت و پرستش بندگان، خارج شده و در ولایت و پرستش خداوند وارد شوید وگرنه باید به حکومت اسلامی جزیه (مالیات) بپردازید و در غیر این صورت به شما اعلام خطر می شود». نمایندگان پیامبر، وارد نجران شدند، اسقف برای تصمیم گیری شورا تشکیل داد، «شرجیل» که به عقل و درایت و کاردانی معروف بود گفت: از پیشوایان مذهبی شنیده ایم که نبوت، روزی از نسل اسحاق به فرزندان اسماعیل منتقل می شود و بعید نیست محمّد که از اولاد اسماعیل است، همان پیغمبر موعود باشد. تصمیم بر این شد که شصت نفر از علمای آنها با پیامبر(ص) از نزدیک گفت و گو کنند. هیئت نمایندگی در حالی که لباس های تجملی ابریشمی بر تن و انگشترهای طلا بر دست و صلیب بر گردن داشتند، به مدینه آمده و وارد مسجد شدند و بر پیامبر(ص) سلام کردند؛ ولی وضع زننده و نامناسب آنها پیامبر را سخت ناراحت کرد، آنها برای فهمیدن علتِ ناراحتی پیامبر به عثمان و عبدالرحمان که سابقه آشنایی با آن دو را داشتند، مراجعه کردند، آن دو گفتند: که حلّ گره به دست علی بن ابی طالب(ع) است، و علی(ع) فرمود با وضع ساده به حضور حضرت بیایید تا مورد تکریم واقع شوید، آنان چنین کردند، پیامبر(ص) هم سلام آنان را پاسخ داد و هدایای آنها را قبول فرمود.[۴]

 

مذاکره نمایندگان نجران با پیامبر(ص): نبی مکرم اسلام(ص) فرمود: شما را به آیین توحید و یکتاپرستی دعوت می کنم. نمایندگان گفتند: اگر منظور از اسلام، ایمان به خدای جهان است ما هم ایمان داریم. پیامبر(ص) فرمود: اسلام، نشانه هایی دارد که برخی اعمال شما نشان می دهد که به اسلام واقعی نگرویده اید؛ مثلا صلیب می پرستید، گوشت خوک می خورید و برای خدا فرزند قایل هستید.

 

نمایندگان گفتند: او (عیسی(ع)) فرزند خداست چون بدون پدر به دنیا آمده؛ پیامبر اکرم(ص) فرمود: وضع حضرت عیسی(ع) نظیر حضرت آدم(ع) است. اگر نداشتن پدر دلیل بر فرزند بودن خداوند است، پس حضرت آدم(ع) سزاوارتر است که فرزند خدا باشد. چون نه پدر داشت نه مادر. نمایندگان گفتند: حرف های شما ما را قانع نمی کند، راهش این است که در وقت مُعینی مباهله کنیم و بر دروغگو نفرین فرستیم و از خدا هلاک او را بخواهیم (از بعضی کتب معلوم می شود که موضوع مباهله را خود پیامبر پیشنهاد کرد و این آیه شریفه نازل شد: { فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءکُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءکُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَهُ اللّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ [۵]

 

«هرگاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده (باز) کسانی با تو به ستیز برخیزند به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت می کنیم شما هم فرزندان خود را، ما زنان خود را دعوت می کنیم شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت می کنیم و شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله می کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار می دهیم.

 

قرار شد فردای آن روز برای مباهله آماده شوند، سران نمایندگان نجران پیش از آن که با نبی مکرم اسلام(ص) روبرو شوند به یکدیگر می گفتند: هرگاه دیدید که محمّد افسران و سربازان خود را به میدان مباهله آورد معلوم می شود در ادعای خود صادق نبوده؛ ولی اگر با فرزندان و جگر گوشه های خود آمد، پیداست که او پیامبر و راستگو است و به قدری به خود ایمان دارد و احساس امنیت می کند که عزیزان خود را آورده است، هنوز در این گفت و گو بودند که ناگهان چهره نورانی پیامبر(ص) ظاهر شد که دست امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را گرفته و علی(ع) پیش رو و حضرت زهرا(س) پشت سر آن جناب حرکت می کردند. نمایندگان همگی با حالت بهت زده به یکدیگر نگاه می کردند و انگشت تعجب به دندان گرفتند که این مرد به دعوت و دعای خود اعتقاد راسخ دارد وگرنه عزیزان خود را در معرض بلای آسمانی قرار نمی داد.[۶]

 

انصراف نمایندگان نجران از مباهله:

 

 نمایندگان با دیدن وضع یاد شده وارد مشورت شدند و به اتفاق آراء تصویب کردند که وارد مباهله نشوند و حاضر شدند هر سال مبلغی به عنوان جزیه (مالیات سالانه) بپردازند و در مقابل، حکومت اسلامی از جان و مال آنها دفاع کند. پیامبر(ص) هم راضی شدند و فرمودند: عذاب، سایه شوم خود را بر سر نمایندگان نجران گسترده بود و اگر از درِ ملاعنه و مباهله وارد می شدند صورت انسانی خود را از دست داده و از آتشی که در بیابان برافروخته می شد، می سوختند و دامنه عذاب به سرزمین نجران هم کشیده می شد. اُسقف نجران می گفت: با محمّد(ص) چهره هایی را می بینم که هرگاه دست به دعا بلند کنند و از خدا بخواهند که بزرگترین کوهها را از جای برکند، فوراً کنده می شود؛ با این چهره های نورانی وافراد با فضیلت مباهله صحیح نیست.

 

صلح نامه

 

به نام خداوند بخشنده مهربان، این نامه ای است از محمّد رسول خدا به ملت نجران و حومه آن، حکم و داوری محمّد درباره تمام املاک و ثروت ملت نجران این شد که اهالی نجران هرسال دو هزار لباس که قیمت هر یک از چهل درهم تجاوز نکند به حکومت اسلامی بپردازند… و جان و مال و سرزمین و معابد ملت نجران در امان خدا و رسول اوست، مشروط بر اینکه از همین حالا از هر نوع ربا خواری خودداری کنند.[۷]

 

بزرگترین فضیلت برای اهل بیت(علیهم السلام): مفسران و محدثان شیعه و اهل سنت تصریح کرده اند که آیه مباهله (آل عمران: ۶۱) در حق اهل بیت(ع) نازل شده است و پیامبر(ص) تنها فرزندانش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و دخترش فاطمه(س) و پسر عمویش (دامادش) علی(ع) را به میعادگاه برد و احادیثی فراوان نقل شده است که منظور از (ابنائنا) در آیه; حسن(ع) و حسین(ع) و منظور از (نسائنا) فاطمه(س) و منظور از (انفسنا) حضرت علی(ع) می باشد.[۸]

 

خلاصه: مباهله از نظر مفهوم متداول در آیه شریفه به معنای نفرین کردن دو طرف به یکدیگر است تا خداوند دروغگو را رسوا کند، دستور به مباهله در قرآن مجید صریحاً آمده است (آل عمران: ۶۱) مباهله پیامبر(ص) با مسیحی های نجران در دامنه صحرای مدینه در بیست و پنجم ذی الحجه سال دهم هجرت بود، وقتی استدلال پیامبر با نمایندگان نجران نتیجه نداد قرار شد مباهله کنند؛ اما قبل از شروع مجلس مباهله نمایندگان نجران منصرف شدند و مالیات را قبول کردند و صلح نامه امضاء شد.

 

واقعه مباهله بزرگترین سند فضیلت برای علی(ع) و فاطمه(س) و فرزندانشان می باشد.

 

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

۱ـ فروغ ابدیّت، آیت اللّه جعفر سبحانی.

۲ـ منشور جاوید، ج ۷، آیت اللّه سبحانی.

۳ـ تفسیر نمونه، ج ۴.

 


پی نوشت ها:

 [1] . آل عمران/ ۶۱.

 

[۲] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ بیست و چهارم، ج ۲، ص ۴۳۷.

 

[۳] . سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ پانزدهم، ۱۳۷۷، ج ۲، ص ۴۴۲.

 

[۴] . سبحانی، جعفر، منشور جاوید، قم، مؤسسه امام صادق ـ علیه السلام ـ ، چاپ اول، ۱۳۷۵، ج ۷، ص ۹۶.

 

[۵] . آل عمران/ ۶۱.

 

[۶] . تفسیر نمونه، همان، ص ۴۴۰.

 

[۷] . همان مدرک، منشور جاوید، ص ۹۸.

 

[۸] . فخر رازی، تفسیر کبیر، ج ۸، ص ۸۵؛ و زمخشری، الکشاف، ادب الحوزه، ج ۱، ص ۳۶۹.

 

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بسته شده است.

درس اخلاق زیارت نیابتی درس اخلاق
logo-samandehi
error: حق تألیف را رعایت کنید