کد خبر : 4702
تاریخ انتشار : پنجشنبه 12 تیر 1399 - 12:08
چاپ خبر دیدگاه‌ها برای مردم سه دسته اند/ظالم به نفس، میانه رو، سبقت در خیرات بسته هستند

مردم سه دسته اند/ظالم به نفس، میانه رو، سبقت در خیرات

مردم سه دسته اند/ظالم به نفس، میانه رو، سبقت در خیرات

آیت الله جاودان با اشاره به آیاتی از سوره فاطر به تقسیم انسان ها به سه دسته اشاره و سبقت در خیرات را دسته برتر این سه دسته دانستند.

آیت الله جاودان با اشاره به آیاتی از سوره فاطر به تقسیم انسان های به سه دسته اشاره و سبقت در خیرات را دسته برتر این سه دسته دانستند.


آیت الله جاودان مردم سه دسته اند/ظالم به نفس، میانه رو، سبقت در خیرات

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی دست نوشته‌های معارفی امیرمحسن سلطان‌ احمدی (سلطان‌احمدی دات آی آر):  جلسه هفتگی درس اخلاق حضرت استاد آیت الله حاج شیخ محمدعلی جاودان(حفظه‌الله) چهارشنبه ۱۰ تیرماه ۱۳۹۹ با رعایت پروتکل های بهداشتی در حسینه نورانی مرحوم حاج آقا شیخ مرتضی زاهد(ره) برگزار شد.

آیت‌الله جاودان در این جلسه با اشاره به آیاتی از سوره فاطر به تقسیم انسان ها به سه دسته اشاره نمودند و برترین دسته را کسانی دانستند که سبقت در خیرات دارند که که ثمره عمل این افراد که سبقت در خیرات داریند رسیدن به  فضل کبیر الهی است.

در ادامه مشروح بیانات ایشان به شرح زیر تقدیم شما معارف‌جویان عزیز که امکان شرکت در این جلسه را نداشتید، می‌گردد.

مردم سه دسته اند: ظالم به نفس/میانه رو/ سبقت در خیرات

قرآن می‌فرماید: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَینَا مِنْ عِبَادِنَا ۖ فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ» سپس این کتاب را به کسانی از بندگانمان که برگزیدیم به میراث دادیم؛ پس برخی از آنان [در ترک عمل به کتاب] ستمکار بر خویش اند، و برخی از آنان میانه رو، و برخی از آنان به اذن خدا در کارهای خیر [بر دیگران] پیشی می‌گیرند، این است آن فضل بزرگ. (آیه ۳۲ سوره فاطر)

یک امتی بوده‌اند که برگزیده بودند و خداوند این کتاب را ما به بندگان برگزیده ارث داد و این بندگان این امت به سه دسته و گروه تقسیم می‌شدند. دسته اول کسانی بودند که ظالم به خودشان بودند، دسته دوم هم میانه رو بودند و دسته سوم کسانی بودند که به فضل الهی در خیرات به سرعت کار می‌کردند و از یکدیگر سبقت می‌گرفتند.

من کسانی را که واقعاً برای آخرت خود کار می‌کردند را دیده ام. مثلاً یکی از کارهای آنها جانبازی بود که هم خوب کار می کردند و هم اینکه دائماً می کوشیدند از یکدیگر هم سبقت بگیرند.

اما برخی در امور دنیوی یکدیگر سعی دارند از هم سبقت بگیرند. ثروتمندان بزرگ عالم هم با هم کار می‌کنند ولی با هم جنگ اقتصادی دارند و سعی می‌کنند از یکدیگر سبقت بگیرند. ما هم که نه سبقت می‌گیریم و نه اینکه سرعت داریم ولی راحت می‌خوریم و می‌خوابیم!

رسیدن به فضل کبیر خدا با سبقت در خیرات

اما در به دست آوردن خیرات باید سبقت بگیرید. که در پایان آیه درباره اجر دسته سوم می فرماید:« ذَٰلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ» چنین افرادی که در خیرات از یکدیگر سبقت می گیرند، این افراد به فضل کبیر خداوند رسیده است.

رسیدن به هر خیری فقط به واسطه فضل خدا

یک نکته مهم اینکه هر کس به هر جایی که می‌رسد به فضل خدا است. یک عبارتی از کتاب کافی نقل شده است که پیامبراکرم(ص) فرمودند: «وَ مَا یضْمِرُ اَلنَّبِی صَلَّى اَللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ فِی نَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنِ اِجْتِهَادِ اَلْمُجْتَهِدِینَ» آن چیزی که در خاطر پیامبر(ص) ما می‌گذرد و در ضمیر ایشان است از کوششِ همه کوشش کنندگان عالم برتر است. این خیلی حرف ممتازی است؛ اجتهاد در اینجا به معنای لغوی کلمه است نه اصطلاح ما که مجتهد و غیر مجتهد است.

آنچه در ضمیر پیامبر(ص) می‌گذشت چه بود؟ چقدر این ضمیر پاکیزه بوده و آنچه در این ضمیر پاکیزه می‌گذشت آن قدر خوب بود که از همه خوبان عالم برتر بود.

در قرآن درباره حضرت نوح(ع) فرمودند که ایشان۹۵۰ سال در میان امت خود تبلیغ کرد و آن‌ها هم هر جور ممکن ایشان را آزار کردند. می‌گویند لباسشان را روی سرشان می‌انداختند و یا دست‌ها را در گوش می‌کردند که صدای حضرت نوح(ع) را نشنوند، و حالا ایشان باید داد بزند که صدایش به گوش اینها برسد.

و در این مدت حضرت۹۵۰ سال از دست این مردم زجر کشید که یکی از مجتهدین حضرت نوح(ع) است و آزار دید. اما در این روایت می فرماید کوشش پیامبر(ص) از کوشش همه خوبان عالم برتر است.

دسته اول ظلم کنندگان به خود / هوا پرستان نفس

درباره دسته اول در این آیه خداوند فرمود: «فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ». روایتی که در ذیل این آیه آمده این افراد کسانی هستند که «یحوم حوم نفسه» هستند. این افراد نفس خود را گذاشته اند وسط و دور این نفس می‌گردد و هوا پرست هستند.

اصلاح کنندگان قلب و خطورات نفس

حالا ما چه جوری هستیم؟ باز فرمودند: «یحوم حوم قلبی» یک کسانی هم هستند که دارند کار می‌کنند که قلب خود را اصلاح کنند.

کسی که یک دفعه خاطره حسادت، بخل، کینه، انتقام، شهوت و… در قلب او می‌گذرد، این خاطره بد  نشان می‌دهد که قلب این فرد عیب دارد و یک مشکلی در قلب او است. حالا این فرد که متوجه این مشکل درونی خود می شود، می کوشد تا قلب خود را اصلاح کند.

اصلاً اگر چنین خطوراتی در خیال فرد هم می‌گذرد، این نشان دهنده این است که یک ریشه‌ی رذیله‌ای در این قلب وجود دارد که باید اصلاح شود و راه اصلاح آن این است که به این خاطرات بد توجه و عمل نکند تا در اثر بی توجهی به آن این خطورات پاک شود.

 حالا چند سال باید به این خطورات عمل نکند تا این خطورات پاک شود. مثلاً اگر انسان ۳۰ – ۲۰ سال تلاش کند و به این خطورات عمل نکند بالاخره آنهاتمام می شود. اما اگر به هر یک از این خطورات و هر یک دانه شهوت بله گفتید و به آن عمل کردید، این شهوت قوت می‌گیرد و باید ده سال دیگر با آن بجنگید تا آن خطورات از بین بروند، آن هم اگر بتوانید اما دائماً مراقب باید باشید.

مقید بودن آیت الله حق شناس به نماز شب و نماز جماعت اول وقت

مرحوم آیت الله حاج آقا حق‌شناس(ره) عبادت خاصی انجام نمی داد و عبادت ایشان معمولی بود و ما هیچ چیز از ایشان نمیدیدیم که مثلاً ذکر بگوید یا عبادت خاصی را انجام دهد، اما نماز شب و نماز جماعت را اول وقت حتماً می‌خواند و یک مقداری هم قرآن می‌خواند که نمیدانم چقدر بود، اما سحر دیده بودم که ایشان داشت قرآن می‌خواند.

وقتی در سفر عمره، وقت نماز صبح اتاق ایشان می‌رفتیم، می دیدیم که ایشان یک قرآن کوچک داشتند و مشغول تلاوت قرآن بودند و تا ما وارد می‌شدیم، حتی سرشان را از روی قرآن بر نمیداشت و کاملاً توجه ایشان در قرآن بود.

مواظب بودن دائمی رضایت خدا

در شرح احوال ایشان در کتاب مواعظ نوشته‌اند، ایشان می‌فرمود در هر مجلسی که می‌خواهم سخنرانی کنم تا عمق جان خودم را نگاه می‌کنم که در آن چیزی غیر خدا نباشد. مراقب یعنی این که کاری که می‌کند مورد رضایت خدا باشد و دائم رضای خدا را مواظب است.

از این عبادت هم عبادت بالاتر وجود ندارد که من مراقب خدایی هستم که حاضر و ناظر است. چنین فردی دائماً مراقب قلبش است که نکند چیزی در قلب او بیاید که خدا راضی نیست. فرمایشی از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده که حضرت فرمودند: من بر در قلب خودم نشسته‌ام و نمیگذارم غیر خدا به آنجا وارد شود.

دسته دوم میانه روها

دسته دوم میانه روها هستند. اینها می‌کوشند و خود را می‌کُشند که از قلب خود مواظبت کند.

دسته سوم سبقت گیرندگان در خیرات

اما دسته سوم کسانی هستند که قرآن فرمود: «وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ» این افراد در خیرات به فضل الهی از یکدیگر سبقت می گیرند.

مرحوم آیت الله حاج آقا حق‌شناس(ره) می فرمودند: من این حرفها را می‌زنم که بدانید غیر از اینکه ما زندگی می کنیم، یک چیزهای دیگری هم هست. برخی یک زندگی کاملاً عادی دارند و با سایر مردم هم این زندگی آنها فرقی ندارد. اما حداکثر کوششی که دوستان من می‌کنند سعی می‌کنند که گناه نکنند. که البته این هم خیلی خوب است.

حالا این «وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیرَاتِ» چه کسانی هستند؟ که در روایت آمده است: «و السابق بالخیرات یحوم حوم ربه»  این افراد کسانی هستند که دور خدای خود طواف می‌کنند. و این افراد به فضل کبیر خداوند می‌رسد که در پایان آیه می‌فرماید: «ذَٰلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ». شاید در سراسر قرآن «الْفَضْلُ الْکَبِیرُ» همین یکجا و در این آیه به کار برده شده است. این افراد به فضل کبیر خداوند می رسند. حالا فضل عظیم و فضل کبیر یعنی چه؟

درخواست حضرت ابراهیم(ع) برای ملحق شدن به صالحان

حضرت ابراهیم (ع) زیاد دعا می‌کرد و قرآن سه بار دعای ایشان را نقل کرده است و ایشان زیاد فرموده است: «أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ» و مرا به شایستگان و صالحان ملحق کن. (آیه ۸۳ سوره شعراء).

حضرت ابراهیم(ع) مگر چه چیز کم داشتند که این دعا را می فرمودند، اصلاً مگر فرض دارد کسی جز صالحین نباشد و به مقام نبوت و بعد به مقام خلت و بعد به مقام خلیل الله و بعد به مقام امامت برسد و جز صالحین نباشد.

حالا صالحین هم به معنای این که انسان کامل است. حالا چنین کسی چه چیزی کم دارد؟ آیا باز هم مقامی از این صالحین هست که ایشان آن را ندارد و آرزوی آن را دارد؟

خدای متعال به حضرت ابراهیم(ع) فرمودند که دعای تو مستجاب است اما نه در دنیا ولی در آخرت ما تو را جز صالحین قرار می‌دهیم و این صالحینی که می‌خواستی در آخرت به آن می‌رسی.

عرض من این است که آن صالحینی که ایشان می‌خواستند ۱۴ معصوم بودند که ایشان هم می‌خواست در صف آن‌ها قرار بگیرد. کسی خانه ۱۰۰ متری دارد و به اندازه ۱۰۰ متر آفتاب در منزلش می‌تابد و کسی منزلی ۲۰۰ متری دارد و به اندازه ۲۰۰متر آفتاب در آن می‌تابد، اما کسی اصلاً خانه ندارد، دیواری ندارد و آفتاب تماماً برای او طلوع می‌کند و بر او می‌تابد. شاید ایشان می‌خواستند برود جز دسته‌ای قرار بگیرد که آفتاب به تمامی بر آن‌ها طلوع می‌کند.

بهشت جاودانه منظور از فضل کبیر

در آیه بعد می‌فرماید: «جَنَّاتُ عَدْنٍ یدْخُلُونَهَا یحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤًا ۖ وَلِبَاسُهُمْ فِیهَا حَرِیرٌ» [پاداششان] بهشت‌های جاودانه‌ای [است] که در آن‌ها درآیند، در آنجا با دستبندهایی از طلا و مروارید آرایش می‌شوند، و لباسشان در آنجا حریر است. (آیه ۳۳ سوره فاطر)

این فضل کبیر بهشت جاودانه ای است که اینها به آن وارد می‌شوند و آنجا آن‌ها را از زیور آلات آرایش می‌کنند و لباسشان هم از ابریشم است.

بر طرف شدن همیشگی اندوه و غصه

در آیه بعد می‌فرماید: «وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ ۖ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَکُورٌ» و می‌گویند: همه ستایش‌ها ویژه خداست که اندوه را از ما برطرف کرد؛ بیتردید پروردگارمان بسیارآمرزنده و عطا‌کننده پاداش فراوان در برابر عمل اندک است. (آیه ۳۴ سوره فاطر)

در ادامه می فرماید که حمد کنیم خدایی را که غصه را برای همیشه از دل ما برد و دیگر هیچ غصه‌ای تا ابد نخواهیم داشت و رب ما هم عفور و هم شکور است و زحمت‌هایی که کشیده‌ایم هر چند از فضل خودش بود اما در عین حال او زحمت های ما را شکرگزاری کرد.

اجر عظیم مقابله با هوای نفس

به حضرت ابراهیم(ع) گفتند برو سر پسرت را جدا کن و ایشان سریع اطاعت کرد و کوتاهی نکرد. اگر شما هم زحمتی در راه خدا بکشید و زحمت نماز نیست، بلکه مقابله با هوای نفس است که خدا هم اجر این زحمت را به تصریح این آیه می دهد و در برابر این مقابله با هوای نفس از شما شکرگزاری می شود.

در آیه بعد می‌فرماید: «الَّذِی أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَهِ مِنْ فَضْلِهِ لَا یمَسُّنَا فِیهَا نَصَبٌ وَلَا یمَسُّنَا فِیهَا لُغُوبٌ» همان که از فضلش ما را در این سرای جاودان جای داد، که در آن هیچ رنجی و هیچ سستی و افسردگی به ما نمیرسد. (آیه ۳۵ سوره فاطر)

خداوند این افراد را به خانه ماندگاری می‌برد که به آنجا می‌روند و تا ابد می مانند و حتی حتی خسته هم نمیشوند.

درخواست عیدی از حضرت رضا(ع) برای کسب یک ذره بهره از عمر

ایام ولادت حضرت رضا(ع) است و ولادت ایشان را عید میگیرم و اگر حضرت رضا(ع) مرحمت کند به عنوان عیدی ولادتش به ما یک ذره بهره از عمرمان را بدهند، تا حداقل یک کم هم شده بتوانیم از این عمرمان بهره مند شویم. خیلی می‌توانستید از عمر خود بهره ببرید ولی تا حالا آن را باخته‌اید اما بعدش را مواظبت کنید که بهره ببرید.

یک چیز تازه از دوستمان که مقداری نزدیکتر به مرحوم آیت الله حاج آقا حق‌شناس(ره) بود، نقل شد کهایشان فرموده بودند که من از ۱۲ سالگی تحت نظر حضرت ولی عصر(عج) بودم و از من مواظبت می‌کردند.

خواب والده مرحوم آیت الله حق شناس(ره)

حالا حضرت رضا(ع) چشمشان را ببندند و دست در خزائن جواهر خود کنند و یک مشت جواهر به ما بدهند و جواهری هم بدهند که شیطان آن را نبرد.

والده مرحوم آیت الله حاج آقا حق‌شناس(ع) آقا امیرالمؤمنین(ع) را خواب دیدند که در عالم خواب دو گرده نان به ایشان دادند که در این فاصله که حضرت می‌خواستند این دو گرده نان را به وی بدهند، یکی از آن‌ها را شیطان برد، اما این یک دانه‌ای را که ایشان گرفت و در عالم خواب خورد، فردا صبح که از خواب بیدار شد با اینکه سواد نداشت می‌توانست قرآن و دعا بخواند.

کسانی که درس می‌خوانند و سواد می‌آموزند این علم را گرداننده عالم به آن‌ها داده و از فضل خدا بوده است.

پشیمانی از رسیدن به اسم اعظم با وجود سالها درخواست برای رسیدن

آقای بزرگواری بود که خیلی بزرگوار بود که تمام عمر زحمت کشیده بود و ایشان طالب اسم اعظم بود و هر جا می‌رفت و به حضرات معصومین(ع) متوسل می‌شد تا به اسم اعظم برسد. وی خانه‌اش سامرا بود و زیاد به حضرت عسکری(ع) و حضرت هادی(ع) متوسل می‌شد و دائماً در توسل بود و خسته نمی شد تا به اسم اعظم برسد.

یک روزی می‌خواستند از سامرا به کاظمین بیاید و یک درشکه سوار شدند و پلی که باید از روی دجله عبور کند، شکسته بود و چرخ این درشکه در یکی از این شکستگی‌ها رفت و همه اینها به داخل دجله پرت شدند و این فرد شنا وارد بود و بیرون آمد. اما پیرمردی هم همراهشان بود که او غرق شد و ایشان وقتی دید آن پیرمرد دارد غرق می شود، دوباره رفت داخل آب و این فرد را از آب بیرون آورد که گل و آب هم خورده بود و باید او را دکتر می‌بردند، بعد شب در خواب به او گفتند آن فردی که غرق شده بود و گل هم خورده بود اسم اعظم می‌دانست و ایشان از آن لحظه از رسیدن به اسم اعظم دست برداشت.

پدیدآورنده:

به کوشش: امیرمحسن سلطان احمدی

www.soltanahmadi.ir

 

منابع روایی این جلسه

عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ: مَا قَسَمَ اَللَّهُ لِلْعِبَادِ شَیئاً أَفْضَلَ مِنَ اَلْعَقْلِ فَنَوْمُ اَلْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ سَهَرِ اَلْجَاهِلِ وَ إِقَامَهُ اَلْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ شُخُوصِ اَلْجَاهِلِ وَ لاَ بَعَثَ اَللَّهُ نَبِیاً وَ لاَ رَسُولاً حَتَّى یسْتَکْمِلَ اَلْعَقْلَ وَ یکُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِیعِ عُقُولِ أُمَّتِهِ وَ مَا یضْمِرُ اَلنَّبِی صَلَّى اَللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ فِی نَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنِ اِجْتِهَادِ اَلْمُجْتَهِدِینَ وَ مَا أَدَّى اَلْعَبْدُ فَرَائِضَ اَللَّهِ حَتَّى عَقَلَ عَنْهُ وَ لاَ بَلَغَ جَمِیعُ اَلْعَابِدِینَ فِی فَضْلِ عِبَادَتِهِمْ مَا بَلَغَ اَلْعَاقِلِ وَ اَلْعُقَلاَءُ هُمْ أُولُو اَلْأَلْبَابِ اَلَّذِینَ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى: وَ مَا یتَذَکَّرُ إِلاّٰ أُولُوا اَلْأَلْبٰابِ.

پیغمبر فرمود: خدا به بندگانش چیزى بهتر از عقل نبخشیده است، زیرا خوابیدن عاقل از شب بیدارى جاهل بهتر است و در منزل بودن عاقل از مسافرت جاهل (بسوى حج و جهاد) بهتر است و خدا پیغمبر و رسول را جز براى تکمیل عقل مبعوث نسازد (تا عقلش را کامل نکند مبعوث نسازد) و عقل او برتر از عقول تمام امتش باشد و آنچه پیغمبر در خاطر دارد، از اجتهاد مجتهدین بالاتر است و تا بنده‌اى واجباترا بعقل خود درنیابد آن‌ها را انجام نداده است همه عابدان در فضیلت عبادتشان بپاى عاقل نرسند. عقلا همان صاحبان خردند که در باره ایشان فرموده: تنها صاحبان خرد اندرز میگیرند. (اصول کافی ج ۱)

علامه طباطبایی در المیزان آورده است: و در معانى الاخبار با ذکر سند از امام صادق (علیه السلام)  نقل شده که در تفسیر آیه مذکور فرمود: ( (الظالم یحوم حوم نفسه و المقتصد یحوم حوم قلبه و السابق بالخیرات یحوم حوم ربه: ظالم همواره پیرامون خواسته هاى نفس خویش است، و مقتصد همواره پیرامون آن است که قلب خود را اصلاح کند، و سابق به خیرات آن کسى است که همواره م توجه به پروردگار خویش است ( (.

مؤ لف: کلمه ( (حوم )) که در این روایت آمده و همچنین کلمه ( (حومان )) به معناى دوران است، و اینکه فرمود: ( (ظالم به نفس )) همواره پیرامون نفسش دوران دارد، مراد این است که: او همیشه گرفتار خواهش هاى نفس است، و همه کوشش او براى آن است که نفس را راضى کند، و مقتصد پیرامون قلبش دوران دارد، یعنى همواره در این مقام است که قلب خود را تزکیه کند، و آن را به وسیله زهد و عبادت پاک نگه دارد، و دوران سابق به خیرات پیرامون پروردگار خود به این معنا است که او همواره در صدد این است که خود را براى خدا خالص کند، همواره به یاد او باشد، و غیر از او را از یاد ببرد، جز به او به کسى دیگر امید نداشته باشد، و جز او را قصد نکند.

المیزان جلد ۱۷٫ بحار الانوار، ج ۲۳، ص ۲۱۴: معانی الاخبار، ص ۱۰۴ و البرهان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۳۶۳٫

بیشتر بخوانید:

دیگر مطالب و بیانات حضرت استاد آیت الله جاودان را اینجا کلیک نموده و بخوانید

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بسته شده است.

درس اخلاق زیارت نیابتی درس اخلاق
logo-samandehi
error: حق تألیف را رعایت کنید