رسیدن به یک شخصیت کامل و تمام / علت ترس در انسان
آیت الله جاودان در جلسه این هفته درس اخلاق خود درباره وضو و نماز کامل و رسیدن به شخصیت کامل و تمام و علت ترس در انسان نکاتی را بیان فرمودند که در ادامه از نظرتان می گذرد.
آیت الله جاودان در جلسه این هفته درس اخلاق خود درباره وضو و نماز کامل و رسیدن به شخصیت کامل و تمام و علت ترس در انسان نکاتی را بیان فرمودند که در ادامه از نظرتان می گذرد.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دست نوشتههای معارفی امیرمحسن سلطان احمدی (سلطاناحمدی دات آی آر): جلسه هفتگی درس اخلاق حضرت آیت الله حاج شیخ محمدعلی جاودان(حفظهالله) چهارشنبه ۱۴ خردادماه ۱۳۹۹ در حسینه مرحوم شیخ مرتضی زاهد(ره) برگزار شد.
آیتالله جاودان در این جلسه با توجه به سالروز رحلت امام خمینی(ره) با اشاره به بخشی از دعای وضو درباره وضو و نماز کامل، نکاتی را درباره انسان کامل و رسیدن به شخصیت کامل و تمام بیان فرمودند و به علت وجود ترس در انسان پرداختند.
در ادامه مشروح بیانات ایشان به شرح زیر تقدیم شما معارفجویان عزیز میگردد.
درخواست یک وضو و نماز کامل و تمام در دعای وضو
در بخشی از دعای وضو میخوانیم: «اَللّهُمَّ اِنّى أَسْئَلُکَ تَمامَ الْوُضُوءِ وَتَمامَ الصَّلوهِ وَتَمامَ رِضْوانِکَ وَالْجَنَّهَ / خدایا از تو مى خواهم کمال وضو، و کمال نماز، و کمال خشنودىات و بهشت را».
در این دعا درخواست یک وضو و نماز کامل به همراه رضوان الهی را از خدا داریم. اما وضویی که ما میگیریم نمیدانیم چه میتوان درباره این وضو گفت؛ و نماز هم میخوانیم، این نماز هم نمیدانیم چه میشود اسم آن را گذاشت! و این وضو و نماز ما تا آن وضو و نماز کامل و تمام خیلی فاصله دارد.
در بخشی از این دعای وضو ما درخواست یک وضوی تمام و یک نماز تمام داریم که ثمره آن رضوان و تمام رضای خداوند است. اما این نماز تمام و وضوی تمام و کامل برای وقتی است که انسان یک شخصیت تمام داشته باشد، که در این صورت میتواند یک وضوی تمام بگیرد و یک نماز تمام و کامل بخواند.
وضو فقط شستن دست و صورت نیست!
وضو گرفتن فقط آب ریختن به صورت و دست شستن و اینها نیست. از حضرت امام حسن مجتبی (ع) نقل میشود که ایشان وقتی میخواستند وضو بگیرند، رنگ صورت ایشان میپرید و زرد میشد، و وقتی از علت آن میپرسیدند، میفرمودند: من میخواهم به ملاقات خدا بروم.
روح وضو در وضوهای ما نیست، اگر وضوی صحیح بگیرید یک قدم بزرگ است. مثلاً اگر موهایتان خیلی بلند است مسح سر را صحیح انجام میدهید و اگر وضوی شما صحیح باشد، تازه یک قدم است. اما تا وضوی تمام و کامل خیلی فاصله است و برای رسیدن به چنین وضویی یک شخصیت تمام لازم است.
عدم ترس در یک شخصیت کامل و تمام
شخصت تمام این است که از هیچ حادثهای نمیترسد و ترس در وجودش نیست. ترس یک نقص در وجود انسان است، بخل یک نقص در وجود انسان است، اگر شخصیت انسان تمام شده باشد در وجود او نقصی نیست. وقتی شخصیت انسان تمام و کامل باشد و در او نقصی نباشد از هیچ چیز نمیترسد و حتی از بخشش تمام اموال خود نیز ترسی ندارد.
نقل شده است که حضرت امام حسنمجتبی(ع) تمام اموال خود را دو بار بخشید. اگر تمام داراییهای خودش را بخشید آن شب هم به راحتی دیشب سر به بالین میگذارد و هیچ خیالی هنگام خواب در خاطرش نیست. اما اگر امروز کسی از ما تمام دارایی خود را بخشید شب موقع خواب همه فکر او داراییاش است، اما وقتی کسی به شخصیتی کامل و تمام رسید در مقابل بخشیدن همه دارایی خود، هیچ فکر و خیالی ندارد و شب هم راحت میخوابد و هیچ خیال اضافهای در خاطرش نیست و ترسی به دل ندارد.
حالا چنین شخصیتی اگر به بزرگترین جنگ عالم هم برود، تا جایی که فقط او به تنهایی در مقابل یک لشکر باشد، باز هم ترسی ندارد. امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: اگر همه عرب پشت به پشت هم باشند و به مقابله من بیایند، من نمیترسم و عقب نمیروم . این یک شخصیت تمام است که ترسی ندارد، چون از هیچ حادثهای نمیترسد، حتی اگر عالم در دستش باشد میبخشد و هیچ خیالی نمیکند و اصلاً حتی خیال نمیکند که کاری کرده است.
له کردن تمام غرائز توسط یک انسان دارای شخصیت کامل و تمام
حتی شهوت، غضب، ثروت و مقام و دیگر غرائز بر او غالب نیست و همه این غرائز را زیر پا میگذارد. چنین فردی امروز که رئیس است با فردا که رئیس نیست، هیچ فرقی در او نیست و رئیس و رئیس نبودن در او تأثیری ندارد.
اگر کسی بتواند ساختمان وجودی ما را ببنید، مشاهده میکند که مثلاً چند طبقه است، ولی این ساختمان چند جا کوتاه و چند جا در زمین فرو رفته است. حالا اگر یک ذره بخشی از شخصیت او رشد کرده باشد، خیلی آدم خوبی است. یک بخشی از شخصیت را به صورت ستونهای مختلف فرض کنید که مثل یک ساختمان ساختهاند و اینها ستونهای ساختمان است که بخشی را ساخته و بخشی را گود برداری و بخشی را اصلاً نساختهاند، و شخصیت انسان اینگونه است. و هر چه این شخصیت و ساختمان وجودی این فرد کاملتر باشد او یک شخصیت کامل و تمام است.
این شخصیت به جایی میرسد که این قدر بلند است که هر چه نگاه میکنید نمیتوانید او را ببینید. نقلهایی در مورد ائمه(ع) است که عرش و زیر عرش در منظر امام است، مثل اینکه بالای عرش نشسته و به تمام عرش و زیر عرش مشرف است.
آدمی که شخصیتش تمام شده هیچ جا کم نمیآورد. برای رسیدن به چنین شخصیتی و ساختن چنین ساختمانی در وجود خود همه طرح و راههای آن وجود دارد و اگر این طرح را عمل کنید شخصیت شما هم چنین شخصیتی خواهد شد.
اگر در عالم بگردید شاید ده نفر با چنین شخصیتی پیدا نشود که شخصیتی تمام و کامل داشته باشد، اما همین اندک افراد با شخصیت تمام و کامل در مقابل امام زمان (عج) خود را کوچک میدانند!
حالا اینها همه مقدمه این است که اگر شخصیت شما کامل شود وضوی کامل میگیرید و نماز کامل هم میخوانید و تا به این شخصیت نرسیدهاید نمیتوانید نماز کامل بخوانید.
اسرار معنوی را به کسی نگویید
یک دوستی داشتیم که خدا ایشان را بیامرزد؛ برای این دوست ما حادثهای نظیر حادثه حضرت یوسف(ع) با فاصلههایی که بین یک پیغمبر خدا با یک آدم معمولی است، پیش آمده بود، و او جداً مردانه مقابله کرده بود و مثل حضرت یوسف(ع) از آن صحنه فرار کرده بود. وی گفت آن روز من یک نماز ظهر خواندم، و وقتی الله اکبر را گفتم تا اینکه سلام نماز را گفتم، چیزی از اطراف خود نفهمیدم! اما برخی وقتی نماز میخوانند، موقع نماز همه چیز یادشان میآید و حتی هر کس که اطراف آنها حرف میزند، میخندد، عبور میکند، او متوجه میشود. اما این دوست ما گفت آن روز نمازی خواندم که اصلاً به هیچ چیز اطراف توجه نداشتم و کاملاً در نماز بودم. و اینگونه توانسته بود با آن حادثه مقابله کند.
البته خودش میگفت من وقتی این ماجرا را برای شما گفتم، آن نماز را بعد از گفتن از دست دادم. این حال خوبی است و اگر چنین حادثههای معنوی برای شما پیش آمد، مثل چنین حادثهای و نظیر آن، نباید آن را به کسی بگویید. اگر این دوست ما این ماجرا را نمیگفت، شاید در نمازهای بعد هم یک چیزی بهرهمند میشد .
ارزش هفتاد سال ریاضت برای رسیدن به رضای خدا
حالا اگر کسی بخواهد یک عمر این چنین نماز بخواند، باید چکار کند؟ این شدنی است و افرادی هم بودهاند که چنین بودند. و ثمره خواندن چنین نمازی هم رسیدن به تمام رضا و رضوان الهی است. اگر واقعا آدم هفتاد سال هم ریاضت بکشید که به چنین جایی برسد، میارزد و میفهمد رضای خدا را به او مجانی دادند هر چند هفتاد سال زجر کشیده این در برابر آن رضای خدا مجانی بوده است.
آیت الله حقشناس میفرمود من در مدرسه فیضیه حجره داشتم و هر شب میخواستم بخوابم در را از پشت نمیبستم! چون این قدر حالم بد بود که میگفتم شاید امشب من بمیرم و اگر مُردم و فردا خواستند جنازه من را ببرند، لازم نباشد در وقفی مدرسه را بشکنند و بتوانند در را باز کنند و جنازه مرا ببرند.
با مخالفت با هوای نفس به چنین جایی میرسید، آدم گاهی درمخالفت با هوای نفس مثل این است که دارد میمیرید! یک شعری در کتابهای درسی ما بود که شاعری گفته بود «خلق الله للحروب رجالاً * و رجالاً لقصعهٍ وثرید» یک مردانی را خدا برای جنگ خلق کرده است.
امام خمینی(ره) دارای چنین شخصیتی که هیچ جا کم نیاورد و نترسید
امام خمینی(ره) از این مردان تمام بود که هیچ جا کم نمیآورد و هیچ جا مضطرب نمیشد، ما اگر مضطرب هستیم یا جایی در میمانم و در مقابل هوا و هوس خود کم میآوریم، برای نقصی است که در ساختمان وجودی ما است.
سحر آمدند در خانه امام خمینی(ره) در زدند و آقای اشراقی آمد پشت در و گفتند با تو کاری نداریم، بگو خمینی بیاد! و ایشان عبای داخل خانه را بر دوش انداختند و آمدند دم در و گفتند من خمینی هستم چکار دارید؟ و مأموران گفتند باید با ما بیایید و ایشان هم میگوید والله نترسیدم! اما مأموران خودشان ترسیدند که دارند امام را میبرند، حالا تمام ایران آن شب ترسیده بودند و فردا هم خون کف خیابان جاری شد و مردم را کشتند.
مردان عاشورایی که ترس نداشتن
و در دستگاه امام حسین(ع) هم مردانی بودند که نمیترسیدند، انسانهای کاملی که هر چه جنگ سختتر میشد صورت آنها هم مثل صورت امام بیشتر گل میانداخت و چند نفر از یاران ایشان از این سنخ افراد بودند که هر چه جنگ سختتر میشد بیشتر شاد میشدند.
شب عاشورا با هم شوخی میکردند که یکی از اصحاب گفت الان وقت شوخی نیست و آنها گفتند اتفاقاً الان وقت شوخی است که فاصله ما تا بهشت در همین حمله کردن به دشمن و کشته شدن و رفتن به بهشت است، قاعدتاً بهشت آرزوی آنها نبود.
گفتگوی امام حسین(ع) در گودال قتلگاه
وقتی امام در گودال افتاده بودند، میگویند ساعاتی مردم از ایشان غفلت کردند و ایشان آن ساعات را با خدای متعال مناجات میکرد و عرض میکرد خدایا آنچه به من مرحمت کردی همه را مجانی دادی و من به درگاه تو هیچ نیاوردم! ابوالفضلم را تکه پاره دیدم، اما مال من نبود از خودت بود که بردی! بالای سر نعش پسرم رفتم قطعه قطعه بدنش را روی خاک افتاده بود که نمیشد آن را جمع کرد، اما او نیز مال من نبود و مال خودت بود که به تو برگرداندم! و اکنون نیز از خود هیچ ندارم.
نعمت رهبر بزرگوار انقلاب
رهبر بزرگوار انقلاب نعمت بزرگی است که خدا مرحمتاً در اختیار ما گذاشته است و از خدا میخواهیم که این نعمت را از ما نگیرد و عمرش را تا ظهور حضرت مهدی(عج) مستدام بدارد، و به ناسپاسی ما خداوند این نعمت را از ما نگیرد.
پدیدآورنده:
به کوشش: امیرمحسن سلطان احمدی
برچسب ها :آیت الله جاودان ، امام خمینی (ره) ، انسان کامل ، ترس ، درس اخلاق ، ریاضت ، شخصیت کامل ، علت ترس ، غرائز ، نعمت ، وضو
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰