کد خبر : 4474
تاریخ انتشار : سه شنبه 23 اردیبهشت 1399 - 5:01
چاپ خبر دیدگاه‌ها برای ولایت الله و اطاعت حقیقی/ ایمان و صراط مستقیم ۱۵ بسته هستند

ولایت الله و اطاعت حقیقی/ ایمان و صراط مستقیم ۱۵

ولایت الله و اطاعت حقیقی/ ایمان و صراط مستقیم ۱۵

آیت‌الله العظمی سید محمد تقی مدرسی در تدبر در آیه ۲۸ سوره ابراهیم درباره منظور از نعمت الله گفتند: ولایت نعمت الهی و محور دین است.

آیت‌الله العظمی سید محمدتقی مدرسی در تدبر در آیه ۲۸ سوره ابراهیم درباره منظور از نعمت الله گفتند: ولایت نعمت الهی و محور دین است.


ولایت الله و اطاعت حقیقی/ ایمان و صراط مستقیم آیت الله سید محمدتقی مدرسی تدبر

به گزارش پایگاه اینترنتی دست نوشته‎های معارفی امیرمحسن سلطان‎احمدی (سلطان‌احمدی دات آی آر): پانزدهمین جلسه درس تفسیر و تدبر در سوره ابراهیم توسط مرجع عالیقدر تقلید و مفسر تفسیر من هدی القرآن (هدایت) حضرت آیت‎الله العظمی سید محمد تقی مدرسی دام ظله، در ماه رمضان ۱۴۴۱ روز گذشته ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۹ برگزار شد.

معظم‌له در این جلسه با تدبر در آیات ۲۸ و ۲۹ و ۳۰ سوره ابراهیم درباره منظور از نعمت الله در این آیه پرداختند و نکات مهمی درباره نعمت الهی و کفران آن و چگونگی رسیدن به صراط مستقیم و اطاعت حقیقی را بیان فرمودند.

برخی از عناوین این جلسه عبارت است: ایمان واقعی و اطاعت حقیقی چیست؟ / اول اطاعت بعد عبادت / ولایت الله محور دین / درخواست صراط مستقیم و راه هدایت از خدا / صراط مستقیم چیست و کجاست؟ / سه دلیل و شرط اطاعت / سه راه فلاح و رستگاری / توبه واقعی / ولایت نعمت الهی / انحراف از ولایت و بیعت با پای حجاج/ هلاکت و افتادن در جهنم نتیجه عدم اطاعت الهی

آیه ۲۸ سوره ابراهیم: أَلَمْ‌تر إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْرًا وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ.

آیا به کسانى که [شکر] نعمت‏ خدا را به کفر تبدیل کردند و قوم خود را به سراى هلاکت درآوردند ننگریستى (۲۸).

آیه ۲۹ سوره ابراهیم: جَهَنَّمَ یصْلَوْنَهَا وَبِئْسَ الْقَرَارُ.

[در آن سراى هلاکت که] جهنم است [و] در آن وارد مى ‏شوند و چه بد قرارگاهى است (۲۹).

آیه ۳۰ سوره ابراهیم: وَجَعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا لِیُضِلُّوا عَنْ سَبِیلِهِ قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِیرَکُمْ إِلَى النَّارِ.
و براى خدا مانندهایى قرار دادند تا [مردم را] از راه او گمراه کنند بگو برخوردار شوید که قطعا بازگشت‏ شما به سوى آتش است ﴿۳۰﴾

ایمان یک باور عمیق در کل وجود انسان

ایمان نه فقط شناخت است بلکه باور است و باور به این معنا است که کل وجود انسان در قالب ایمان خلاصه شود، یعنی رفتار، کردار و حتی پندار انسان با ولایت‌ الله وفق بخورد. آنهایی که خیال می‌کنند به صرف اینکه خدایی هست مؤمن هستند، هرگز چنین نیست!

خدای سبحان و تعالی کسی است که خداوند می‌فرماید: «الرَّحْمَٰنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَىٰ»، آیه ۵ سوره طه: همان بخشنده‌ای که بر عرش مسلّط است. خدا کسی است که عرش قدرت دست اوست، مملکت خلقت و تقدیر و تدبیر در آن در دست او است.

ایمان آوردن فقط به شهادتین گفتن نیست! / تجلی ایمان در اطاعت پیامبران الهی

اگر ایمان آوردن را فقط بسنده به شهادتین نمایید، بدانید که از حقیقت خیلی دور خواهید شد. باید ایمان در وجود ما تجلی کند و زمانی ایمان در وجود انسان تجلی می‌کند که انسان مطیع پیغمبران الهی باشد؛ چون خداوند سبحان و تعالی هدایت مردم را به پیامبرانش تفویض نموده و به مردم فرموده که از آن‌ها اطاعت کنند.

چگونگی رسیدن به اطاعت حقیقی / تسلیم اولین مرحله اطاعت

اطاعت بسیار سخت است؛ برای اینکه انسان به اطاعت حقیقی برسد باید دو مرحله را بگذراند. مرحله اول در اطاعت تسلیم است؛ به این معنا که انسان باید کبر، غرور، خودخواهی، حسد و دیگر رذایل را کنار بگذارد تا بتواند به مرحله اول اطاعت، تسلیم برسد. آن که سبب شد امت‌های ضاله به خاطر کبر از اطاعت انبیاء سرپیچی کنند، این بود که گفتند: این پیامبران هم یک انسان مثل ما است و آن‌ها پول و ثروت هم ندارند، پس چرا باید از آن‌ها اطاعت کنیم؟! پس از چنین شخصی که مثل ما است اطاعت نمیکنیم!

اول اطاعت بعد عبادت

این کبر باعث شد که آن‌ها از پیامبران الهی اطاعت نکردند و همین کبر ابلیس را به جایی کشاند که از رحمت الهی دور شد و گفت خدایا اگر مرا از سجاده بر آدم معاف کنی، من چهار هزار سال بر تو عبادت می‌کنم! و این چنین گفته شده که خداوند هم فرمود: من عبادت نمیخواهم من اطاعت می‌خواهم.

این که کسی بگوید من از فرد دیگر بهتر هستم و یا اینکه شیطان بگوید من از آتش خلق شده‌ام و آدم از خاک خلق شده است، این پیچ خطرناکی است که انسان را از قله معرفت به دره شقاوت می‌فرستد و سقوط می‌کند.

نقل است که در زمان پیغمبر(ص) فردی بود که ظاهراً به قرآن و پیامبر(ص) اعتقاد داشت، اما وقتی به مسجد و نماز جماعت پیامبر(ص) می‌آمد، نماز جماعت نمیخواند و می‌گفت: او عادل نیست! این انحراف عقیده است نه اطاعت خداوند.

تجلی ولایت الله در انسان / نیاز به داشتن راهنما در این عالم پیچیده

آن چیزی که خدا برای ما واجب کرده این است که ولایت الله باید در انسان تجلی کند، که انسان در مرحله اول این تجلی بتواند از این خاک ریز کبر، غرور، خودخواهی بگذرد و تسلیم محض خداوند شود. بعد از این تجلی باید این اطاعت تحول پیدا کند و در کل وجود انسان ظاهر شود.

شناخت ما از عالم هستی خیلی کم است و شاید بعضی از مسائل را بدانیم اما عالم هستی خیلی پیچده‌تر از آن است که ما فکر می‌کنیم و ما در این عالم پیچیده بدون راهنما نمیتوانیم زندگی کنیم، مگر اینکه راهنما داشته باشیم که پیغمبران الهی راهنمای بشر در این عالم پیچیده است که خداوند دستور داده از آن‌ها اطاعت کنیم.

اما اگر از پیغمبران الهی طاعت نکنید، مرتکب دو اشتباه شده‌اید که اشتباه اول این است که از امر خدا در اطاعت پیغمبران الهی سرپیچی کرده‌اید و یاغی گری را پیشه خود کردید، و اشتباه دوم هم اینکه به سعادت ابدی نمیرسید.

تاکید خداوند بر ابلاغ ولایت الله به پیامبر(ص) / ولایت محور دین

قرآن دررابطه با ولایت الله به پیغمبراکرم(ص) امر نموده و می‌فرماید: «یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیکَ مِنْ رَبِّکَ ۖ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّهُ یعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ»، آیه ۶۷ سوره مائده: ای پیامبر! آنچه از سوی پروردگارت [درباره ولایت و رهبری علی بن أبی طالب امیرالمؤمنین (علیه السلام) ] بر تو نازل شده ابلاغ کن؛ و اگر انجام ندهی پیام خدا را نرسانده‌ای. و خدا تو را از [آسیب و گزند] مردم نگه می‌دارد؛ قطعاً خدا گروه کافران را هدایت نمیکند.

خداوند متعال به پیامبر (ص) فرمود که آنچه بر تو نازل کردیم به مردم بگو و اگر این را نگویی، مثل اینکه هیچ کاری نکردی! تو ابلاغ کن که ما هم تو را از مردم حفظ می‌کنیم. این دستور الهی به این دلیل بوده که محور دین ولایت است، که اگر نباشد بقیه دین یک ظاهر است.

نکته آخر که در پایان این آیه آمده، این است که خداوند می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ»، آنهایی که کافر هستند آن‌ها را خدا هدایت نمیکند. اینجا سؤالی مطرح می‌شود که در بحث هدایت چرا بحث کفر آمده است؟ در جواب باید گفت که علت آن این است که حقیقت ایمان در آن است.

درخواست صراط مستقیم هر روز در نماز

مهمترین محور تمام قرآن سوره حمد است و محور سوره حمد این آیه است که خداوند می‌فرماید: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ»، آیه ۶ سوره حمد: تو ما را به راه راست هدایت فرما. ما هر روز و شب در نماز این آیه را بعد از حمد و ثنای الهی و پناه بردن به خدا می‌خوانیم و بعد از آن درخواست راه هدایت و صراط مستقیم را داریم.

چگونه به صراط مستقیم برسیم و این صراط کجاست؟

حالا این چه صراط مستقیمی است که ما هر روز آن را در نماز از خدا درخواست داریم؟ خداوند در آیاتی از سوره نساء بسیار واضح این صراط مستقیم را مشخص کرده که این چه صراطی است و کجاست و ما باید چگونه به این صراط برسیم؟ خداوند می‌فرماید: «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ»، آیه ۶۴ سوره نساء: و هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آنکه به توفیق خدا از او اطاعت شود.

در این آیه خداوند به علت فرستادن پیغمبران اشاره نموده که خداوند آن‌ها را به این جهت فرستاده که مردم از آن‌ها اطاعت کنند و تسلیم پیامبران باشند.

*سه دلیل و شرط برای اطاعت نمودن پیامبران الهی

*اول: اطاعت از پیامبران

در اطاعت نمودن و تسلیم پیامبران شدن سه دلیل است. که در ادامه همین آیه در سوره نساء خداوند می‌فرماید: «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا»، آیه ۶۴ سوره نساء: و اگر آنان هنگامی که [با ارتکاب گناه] به خود ستم کردند، نزد تو می‌آمدند و از خدا آمرزش می‌خواستند، و پیامبر هم برای آنان طلب آمرزش می‌کرد، یقیناً خدا را بسیار توبه پذیر و مهربان می‌یافتند.

یکی از دلایل اطاعت از پیامبران الهی این است که پیامبران واسطه فیض الهی هستند، از این جهت مردم پیامبر(ص) را واسطه و وسیله فیض قرار دهند و بدانند که رحمت الهی اول به پیامبر(ص) نازل می‌شود و بعد به ما می‌رسد و او شفیع است. روایت بسیار زیبایی از پیغمبراکرم(ص) به این مضمون نقل شده که آن دعایی که مردم می‌کنند، یک جایی گیر می‌کند و بالا نمیرود مگر اینکه صلوات بفرستند، تا آن دعا بالا برود.

خدا در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَهَ»، آیه ۳۵ سوره مائده: ای اهل ایمان، از خدا بترسید و به سوی او وسیله جویید. ای کسانی که‌ایمان آورده‌اید با ایمان آوردن شما تمام نمیشود راه را پیدا کنید که‌ایمان بدون دانستن راه خدا کافی نیست. در پایان هم می‌فرماید: «وَجَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»، و در راه او جهاد کنید تا رستگار شوید.

سه راه رستگاری در توصیه قرآن

پس اگر فلاح و رستگاری را می‌خواهید به صراحت این آیه سه راه وجود دارد که اول تقوا است، دوم وسیله است که پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) او هستند و سوم هم جهاد در راه خدا است.

توبه حقیقی

حالا در این آیات سوره نساء خدا یک شرط را می‌گوید که آن را وسیله قرار دهیم «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ»، آیه ۶۴ سوره نساء: و اگر آنان هنگامی که [با ارتکاب گناه] به خود ستم کردند. وقتی اینها گناه کردند و به خود ستم کردند اگر خدمت پیغمبر (ص) آمدند و در محضر پیغمبر (ص) توبه و استغفار نمودند و پیغمبر (ص) هم برای آن‌ها استغفار و توبه نمود، این یک استغفار و توبه حقیقی می‌شود که قرین شفاعت است.

*دوم: کسب تکلیف با پیامبر (ص) در اختلافات

خداوند در آیه بعد می‌فرماید: «فَلَا وَرَبِّکَ لَا یؤْمِنُونَ حَتَّىٰ یحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَینَهُمْ ثُمَّ لَا یجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیتَ وَیسَلِّمُوا تَسْلِیمًا»، آیه ۶۵ سوره نساء: به پروردگارت سوگند که آنان مؤمن حقیقی نخواهند بود، مگر آنکه تو را در آنچه میان خود نزاع واختلاف دارند به داوری بپذیرند؛ سپس از حکمی که کرده‌ای دروجودشان هیچ دل تنگی و ناخشنودی احساس نکنند، وبه طور کامل تسلیم شوند.

اطاعت به این مفهوم است که اگر آن‌ها اختلافاتی به هر دلیلی بین خود داشتند، باید خدمت پیغمبر (ص) بیایند و از ایشان کسب قضا و حکم کنند که چه باید بکنند و بعد از قضاوت نباید حتی در دلشان چیزی باشد که به خدا سوگند آن‌ها به درجه‌ایمان نخواهند رسید مگر اینکه آن‌ها در مسائل اختلافی بین خودشان با تو کسب تکلیف و قضاوت کنند. و کاملاً از نظر علمی و قلبی تسلیم پیغمبر (ص) باشند. که این شرط دوم اطاعت بود.

*سوم: اطاعت از حکم پیامبر (ص) در قضاوت‌ها

و شرط سوم اطاعت این است که در آیه بعد خداوند می‌فرماید: «وَلَوْ أَنَّا کَتَبْنَا عَلَیهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ أَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِیارِکُمْ مَا فَعَلُوهُ إِلَّا قَلِیلٌ مِنْهُمْ»، آیه ۶۶ سوره نساء: و اگر بر آنان مقرّر می‌کردیم که خودکشی کنید، یا از دیار و کاشانه خود بیرون روید، جز اندکی از آنان انجام نمیدادند.

اگر در این حکم و قضاوت به آن‌ها گفته شد که خودتان را بکشید؛ شاید این خودکشی مفهوم دیگرش این باشد که آنهایی که با شما مشاجره و جنگ کردند، آن‌ها را بکشید و شاید اینکه آن‌ها را از شهر خود بیرون کنید، اما خیلی کم هستند افرادی که ادعای ایمان آورده باشند و به این حکم و قضاوت پیغمبر (ص) عمل کنند.

 بعد می‌فرماید: «وَلَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا مَا یوعَظُونَ بِهِ لَکَانَ خَیرًا لَهُمْ وَأَشَدَّ تَثْبِیتًا»، آیه ۶۶ سوره نساء: و اگر آنچه را که به آن پند داده می‌شوند عمل می‌کردند، مسلماً برای آنان بهتر و در [جهت تثبیت ایمان و] استواری قدم، مؤثرتر و قوی‌تر بود. اگر این کار را انجام دهند و اطاعت کنند، بهتر است.

صراط مستقیم پاداش عظیم اطاعت کنندگان دستور الهی

و در آیه بعد می‌فرماید: «وَإِذًا لَآتَینَاهُمْ مِنْ لَدُنَّا أَجْرًا عَظِیمًا»، آیه ۶۷ سوره نساء: و ما نیز در آن صورت آنان را به طور یقین پاداشی بزرگ می‌دادیم. و اگر اطاعت کردند که آنجاست که ما اجر عظیم را به آن‌ها می‌دهیم و به آن صراط مستقیمی که در سوره حمد می‌خوانید، خواهید رسید. اینجا است که می‌فرماید: «وَلَهَدَینَاهُمْ صِرَاطًا مُسْتَقِیمًا»، آیه ۶۷ سوره نساء: و بی‌شک آنان را به راه راست هدایت می‌نمودیم.

راه کسانی که خدا به آن‌ها نعمت داده

در سوره حمد بعد از درخواست صراط مستقیم می‌فرماید: «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ»، از خدا می‌خواهیم ما را به راه کسانی هدایت کند که به آن‌ها نعمت داده است. حالا این «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ» چه کسانی هستند؟ که خداوند خیلی واضح در سوره نساء می‌فرماید: «وَمَنْ یطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَٰئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِمْ مِنَ النَّبِیینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ ۚ وَحَسُنَ أُولَٰئِکَ رَفِیقًا»، آیه ۶۸ سوره نساء: و آنان که اطاعت خدا و رسول کنند، البته با کسانی که خدا به آن‌ها لطف فرموده یعنی با پیغمبران و صدّیقان و شهیدان و نیکوکاران محشور خواهند شد، و اینان نیکو رفیقانی هستند.

 در این آیه خداوند بیان می‌کند که آن صراط مستقیم کسانی که به آن‌ها نعمت داده راه پیغمبران، صدیقان، شهیدان و نیکوکاران است.

این معنای طاعت و ولایت الهی است که در شخص پیغمبراکرم(ص) و بعد از ایشان در اهل بیت(ع) به حق حضرت تجلی می‌کند و نمیشود که در تاریخ روزی باشد و ولایت نداشته باشیم. و هر روز به طوری وسیله این ولایت تجلی می‌کند و خیر هم در همین است.

یکی از فرماندهان ارتش آقا امیرالمؤمنین(ع) خلاف کرد و شراب خورد! حضرت فرمود: او را بیاورید و تازیانه بزنید. بعد که تازیانه‌اش زدند گفت: یا امیرالمؤمنین(ع) چکار کنم با شما که اگر با شما باشم شما مرا به ذلت می‌کشید، و من فرمانده هستم این جور مرا بین مردم شلاق می‌زنید و اگر شما را ترک کنم و سمت معاویه بروم این که کفر است! و حضرت فرمودند: عزت هم در همین است که یک نظامی که حاکم بر جامعه است بین فرمانده و فرمانبرعادی فرقی نمیگذارد و همه در نظرش یکی هستند.

پیامبر(ص) و امامان نعمت الهی و ولایت الله

حالا خداوند در سوره ابراهیم آیات بحث این جلسه در آیه ۲۸ می‌فرماید: «أَلَمْ‌تر إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْرًا»، آیا نمیبینید کسانی که به نعمت الهی کفر ورزیدند؟ این کلمه « أَلَمْ تَرَ» در این سوره زیاد آمده است و به این مفهوم نیست این مسئله بدوا واضح است که اگر یک مقدار فکر کنید خیلی واضح است.

«نِعْمَتَ اللَّهِ» تجلی آن در پیغمبر(ص) و اولیایی است که بعد از پیغمبر(ص) تا امروز مشخص شده است و بعد از پیامبر(ص) با این «نِعْمَتَ اللَّهِ» چه کردند و چگونه برخی به آن کفر ورزیدند و سراغ دیگری رفتند. به این معنا که پیغمبراکرم(ص) که گل سر سبد عالم خلقت است را کنار بگذارند و سراغ ابوسفیان بروند، که این چقدر اشتباه و خلاف وجدان و عقل است.

بعضی از مفسران درباره «بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْرًا»گفتند که نعمت را به کفر تبدیل کردند. شاید این تفسیر صحیح باشد اما چیزی که من بیشتر به آن معتقد هستم این است که آن‌ها نعمت خدا را کنار گذاشتند و کافر شدند.

در روایات ما و بقیه مذاهب مراد از نعمت که واضع است که نعمت پیغمبر(ص) و اهل بیت(ع) او و راه الهی است. اینهایی که آن روز نعمت خدا را کنار گذاشتند، که بودند؟ که در برخی تفاسیر آمده که «الأفجران من قریش» دو قبیله بنی مغیره و بنی امیه از فاجر‌ترین و بدترین قبایل قریش بودند. رهبران قبیله بنی مغیره در بدر کشته شدند و از بین رفتند، اما رهبران بنی امیه ماندند که در مقابل پیغمبر(ص) ابوسفیان بود، در مقابل امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن(ع) معاویه بود و در مقابل امام حسین(ع) یزید بود.

ماجرای انحراف از ولایت و بیعت با پای حجاج

حالا آیا این قابل قیاس است؟ برخی گفتند تسلیم به ولایت الله هستیم و ولایت را پذیرفتیم، اما مبتلای به تسلیم شدن اشخاصی چون ابوسفیان و معاویه شدند و در تاریخ ابوسفیان‌ها و معاویه‌ها کم نبودند.

آقا امیرالمؤمنین (ع) وقتی به خلافت ظاهری رسیدند، از اصحاب پیغمبر (ص) بیعت گرفتند و یکی از آن‌ها بیعت نکرد و گفت در این اختلافات دل من چرکین است و مرا معاف کن، حضرت فرمودند: تو هم برو و او رفت.

آقا امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) شهید شدند و این فرد زنده بود تا اینکه حجاج به مکه حمله کرد و عبدالله بن زبیر را کشت و سرش را به نیزه کرد. در این شرایط این فرد که پیرمردی نابینا شده بود به غلامش گفت وضع غریب شده دست مرا بگیر و مرا به پیش حجاج ببر!

 ابتدا حجاج او را نپذیرفت و بعد که پذیرفت به او گفت: ای پیرمرد این وقت شب چرا آمده‌ای و چه چیز تو را وادار کرد که این وقت شب بیایی؟ آن پیرمرد گفت: آمده‌ام بیعت کنم چون من یک حدیثی از پیغمبر شنیدم که اگر کسی بمیرد و بیعت بر گردنش نباشد، این به مرگ جاهلیت مرده است. (مَنْ ماتَ وَ لَمْ یعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیه»؛ هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلى مرده است.)

حجاج پوز خندی زد و گفت آیا وقتی همه مردم با امیرالمؤمنین(ع) بیعت کردند، این حدیث یادت نبود؟ پیرمرد هم گفت: گذشته‌ها گذشته است. حجاج هم گفت: من الان مشغول غذا خوردن هستم و دستم مشغول است تو با پایم بیعت کن! بعد حجاج گفت: این حدیث تو را اینجا نیاورده بلکه ترس سر عبدالله بن زبیر بر روی نیزه تو را به اینجا آورد و تو با پای من بیعت کردی. از آن به بعد معروف شد که هر کس با دست علی(ع) بیعت نکند، عاقبت با پای حجاج بیعت می‌کند! و این شعر هم معروف است: « هر که گریزد ز خراجات شاه/ بارکش غول بیابان شود».

نتیجه اینکه هر کس از راه حق و صراط المستقیم منحرف شود در همین دست اندازها و بیعت با پای حجاج‌ها و یزیدها و ظلمه دیگر می‌افتد. در این آیه هم خدا می‌فرماید: «أَلَمْ‌تر إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْرًا»، به نعمت خدا کافر شدند و به آن عمل نکردند.

سخنی بسیار مهم و دردناک از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده که حضرت می‌فرماید: «الدّهر أنزلنی ثمّ أنزلنی حتّى قیل معاویه و على». روزگار، مرتبه مرا پایین آورد، پایین آورد، پایین آورد به حدى که مرا با معاویه برابر گردانی. (مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، ج ‏۱، ص ۲۰۸، قم، انتشارات انصاریان‏، چاپ سوم، ۱۳۸۳ش) ‏.‏ حضرت فرمودند که این قدر زمانه مرا از آن مقامی که هستم پایین آورد که مردم گفتند: علی و معاویه!

آن وقت مردم به جای آقا امیرالمؤمنین(ع) سراغ معاویه رفتند و چه سرنوشت سیاهی است که انسان حرف خدا را نشنود، در صورتی که خداوند فرمود: «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»، آیه ۵۹ سوره نساء: از پیامبر و صاحبان امر خودتان [که امامان از اهل بیت اند و چون پیامبر دارای مقام عصمت می‌باشند] اطاعت کنید سرپیچی کردند.

هلاکت خود و قوم خویش نتیجه عدم اطاعت از خدا

و در پایان این آیه خداوند می‌فرماید: «وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ» اینها که پیغمبر (ص) را قبول نکردند، رهبران و بزرگان قوم و قبیله خود بودند که نه تنها خودشان بلکه همه قبیله خود را به هلاکت انداختند.

حالا این بوار چیست؟ که در آیه بعد خداوند می‌فرماید: «جَهَنَّمَ یصْلَوْنَهَا وَبِئْسَ الْقَرَارُ» و آن مکان جهنم است. نه فقط جهنم آخرت بلکه اول جهنم دنیا است و روز قیامت هم آن روز است که از نزدیک این جهنم را می‌چشند و چه بد جایی است. و این کلمه قرار بر این معنا باشد که تا آخر اینها آنجا هستند.

گمراه کردن مردم  و همتا قرار دادن برای خدا

در آیه بعد می‌فرماید: «وَجَعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا لِیُضِلُّوا عَنْ سَبِیلِهِ» آن‌ها برای خدا همتایانی قرار دادند تا از این راه مردم را گمراه کنند. برای اینکه سلطنت طاغوتی خود را بر مردم تقویت کنند و برای اینکه با باطل آراسته‌ی خود برخیزند مردم را به پرستش بتن های دروغین فرا  خواندند.

اینان برای گمراه کردن مردم یک بار تعصب نژاد پرستی و و قبیله‌گرایی را در بین مردم بر افروختند و دیگر بار نام پدران از دست رفته خود را فریاد زدند و یا اینکه رفاه و امنیت را به رخ می کشیدند. اما دلیل کار آنها در گمراه کردن مردم و یاقی شدن این است که می‌خواستند مردم را از توحید باز داردند، در صورتی که توحید والاترین ارزش معنوی انسان است.

در پایان این آیه هم خداوند به این افراد وعده آتش دوزخ داده و می فرماید: «قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِیرَکُمْ إِلَى النَّارِ» به اینها بگویید که شما چند روزی از این زندگی دنیای فانی بهره می گیرید اما سرانجام کار شما رفتن به سوی آتش دوزخ است.

امیدوارم خداوند سحبان وتعالی به ما لطف کند و به ما کمک کند در لحظات امتحان حساس از راه خدا به بیراهه شیطان نرویم و منحرف نشویم. و صل الله علی محمد و اله طاهرین.

پدیدآورنده:

به‌ کوشش: امیرمحسن سلطان احمدی

www.soltanahmadi.ir

[box type=”shadow”]*بیشتر بخوانید:

دیگر جلسات تدبر در سوره ابراهیم حضرت آیت الله العظمی مدرسی

  • [/box]

*شناسه شبکه های اجتماعی: soltanahmadi_ir@  تلگرام | اینستاگرام | ایتا | سروش | بله | روبیکا

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بسته شده است.

درس اخلاق زیارت نیابتی درس اخلاق
logo-samandehi
error: حق تألیف را رعایت کنید