شب هشتم محرم/روضه علی اکبر (ع)
علی اکبر دست دور گردن اسب حلقه کرد تا بر زمین نیفتد و اسب در ازدحام دشمن و دشنه، به جای آنکه وی را به سوی خیمهگاه باز گرداند به قلب دشمن برد. دژخیمان یزیدی دور اسب را گرفتند و از هر سوی بر پیکرش شمشیر وارد آوردند آنگونه که نوشته اند بدنش ریز ریز ( ارباً ارباً ) گردید.
«علی بن الحسین» فرزند آن حضرت از «لیلا بنت ابی مره بن عروه بن مسعود» معروف به علیاکبر، اولین نفر از خاندان امام(ع) بود که اجازه گرفت به میدان برود.
علی اکبر(ع) چه ازطرف پدری و چه از طرف مادری ، به شریفترین مردم نسب میرساند: پدر و اجداد پدری وی که نیاز به معرفی ندارد. اما از جانب مادر، پدربزرگ مادری وی یعنی «عروه بن مسعود ثقفی» کسی بود که در راه تبلیغ دین اسلام به شهادت رسید و پیامبر (ص) در وصفش فرمود: «من عیسی بن مریم را مشاهده کردم و عروه بن مسعود از همه کس به او شبیهتر است» ؛ و نیز او را یکی از چهار مهتر عرب برشمرد.
علی اکبر بغایت نیکو سیرت و بسیار خوشصورت بود و به دلیل شباهت فراوان به پیامبر (ص) ، هر گاه اصحاب دلشان برای پیامبر (ص) تنگ میشد به وی نگاه میکردند.
تنها دانستن ماجرای زیر، معرفت امامگونه وی را بر ما معلوم میکند:
در یکی از روزهایی که کاروان عشق از مکه به سوی کربلا در حرکت بود ، هنگامی که نزدیکی ظهر در یکی از منازل اتراق کرده بودند ، امام (ع) به خواب سبکی فرو رفت و پس از لختی سر بر آورد و فرمود: «هاتفی دیدم که ندا میداد : شما میروید و مرگ به دنبال شما در حرکت است». علی اکبر (س) به امام (ع) عرض کرد: «پدر جان! آیا ما بر حق نیستیم؟» امام (ع) پاسخ داد: «چرا پسرم، به خدا سوگند که ما بر حقیم». علی اکبر(س) با رشادت گفت: «پس از مرگ هراسی نداریم » امام (ع) را احساسی از تحسین فرا گرفت و فرمود: «پسرم! خدا بهترین جزایی که میتواند از پدری به فرزندش بدهد را به تو عطا نماید».
سیره امام حسین (ع) آنگونه بود که از روی رحم و شفقت، به کسانی که اذن میدان رفتن میگرفتند، در ابتدا اذن نمیداد. اما این بار تفاوت داشت. به محض آنکه علی اکبر اجازه خواست، امام به وی اذن داد… و این سنت رسول الله (ص) بود. ایشان ــ بر خلاف رهبران دیگر که نزدیکان خویش را از معرکه دور می دارند ــ در غزوات هر کس که به او (ص) نزدیکتر بود را قبل از دیگران به جنگ میفرستاد .
حسین (ع) سپس نگاهی ناامیدانه بر قد وبالای فرزند رشیدش کرد و آنگاه چشم به زیر انداخت و گریست…
گمان مدار که گفتم برو ، دل از تو بریدم
نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم
دلم به پیش تو ، جان در قفات ، دیده به قامت
خدای داند و دل شاهد است من چه کشیدم
امام (ع) پس از آنکه علیاکبر را روانه میدان ساخت، انگشت به آسمان بلند کرد و محاسن مبارک را به دست گرفت و اینگونه با خدای خویش راز ونیاز نمود: «ای خدا! شاهد باش که جوانی برای جنگ با این قوم به سوی آنان رفت که شبیه ترین مردم در خلقت و خوی و گفتار، به رسول الله (ص) است که هرگاه مشتاق دیدار رسول (ص) تو می شدیم به صورت وی نگاه میکردیم».
شه عشاق ، خلاق محاسن
به کف بگرفت آن نیکو محاسن
به آه و ناله گفت: ای داور من
سوی میدان کین شد اکبر من
به خلق و خوی آن رفتار و کردار
بُد این نورسته همچون «شاه مختار»
آنگاه این آیه را قرائت کرد : «ان الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم وآل عمران علی العالمین ذریه بعضها من بعض والله سمیع علیم» یعنی «خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برتری داد ؛ آنها فرزندان (و دودمانی) بودند که (از نظر پاکی و تقوا و فضیلت) بعضی از بعض دیگر گرفته شده بودند و خداوند، شنوا و دانا است».
علیاکبر به سوی سپاه دشمن تاخت و رجزخوانان جنگی سخت کرد و بسیاری از سپاهیان یزید را به خاک انداخت.
کمکم تشنگی و زخمهای متعدد، میرفت که تاب و توان ازکف اکبر برباید که یکی از دشمنان ضربهای بر سر آن حضرت وارد آورد. خون صورت وی را پوشاند و او را از پای درآورد. علی اکبر دست دور گردن اسب حلقه کرد تا بر زمین نیفتد و اسب در ازدحام دشمن و دشنه، به جای آنکه وی را به سوی خیمهگاه باز گرداند به قلب دشمن برد. دژخیمان یزیدی دور اسب را گرفتند و از هر سوی بر پیکرش شمشیر وارد آوردند آنگونه که نوشته اند بدنش ریز ریز ( ارباً ارباً ) گردید.
اینجا بود که علیاکبر ، پدر را صدا کرد که: «یا ابتاه علیک منی الاسلام هذا جدی رسول الله … ــ پدرجان، خداحافظ ، این جدم رسول الله (ص) است که به بالینم آمده و جامی پر از آب به من مینوشاند»
امام (ع) به سرعت خود را به پیکر اکبر رساند و صورت به صورت وی گذاشت و فرمود: «علی الدنیا بعدک العفا ــ بعد از تو ای پسرم اف بر این دنیا باد» …
دو چشم خویش بگشا و سؤال کن که بگویم
ز خیمه تا سرِ نعش تو من چگونه رسیدم
آنگاه ــ مطابق زیارت مروی از امام صادق (ع) ــ مشتی ازخون وی را به آسمان پرتاب کرد و شگفت آنکه قطره ای از آن به زمین برنگشت …
حضرت زینب (س) که این صحنه را دید شتابان از خیمهها بیرون آمد در حالیکه فریاد میزد: «یا اخیاه و یابن اخیاه ـ وای برادرکم و ای وای بر فرزند برادرم» و خود را بر پیکر علی اکبر افکند. امام (ع) وی را گرفت و به خیمهها بازگرداند و به جوانان فرمود: «برادر خویش را بردارید وبه خیمه ها برسانید» …
آری! امام (ع) تمامی شهدا و کشتگان را خود به خیمهها میآورد ؛ به جز آن دو کشته که با شهادتشان کمر او را شکستند ؛ پسرش علیاکبر (س) ؛ و برادرش ابوالفضل العباس (س) …
منابع اصلی:
چهارده روضه صحیح تالیف حسینی عارف
- سید بن طاووس ؛ اللهوف فی قتلی الطفوف ؛ قم: منشورات الرضی، ۱۳۶۴ .
- شیخ عباس قمی ؛ نفس المهموم ؛ ترجمه و تحقیق علامه ابوالحسن شعرانی ؛ قم: انتشارات ذویالقربی، ۱۳۷۸ .
برچسب ها :روضه ، محرم-عاشورا-امام حسین(ع)
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰