کد خبر : 3482
تاریخ انتشار : شنبه 25 خرداد 1398 - 0:25
چاپ خبر دیدگاه‌ها برای سنت های الهی در قرآن و علت بیان آن/ ابعاد بینش قرآنی۷ بسته هستند

سنت های الهی در قرآن و علت بیان آن/ ابعاد بینش قرآنی۷

آیت الله العظمی مدرسی در هفتمین جلسه تفسیر سوره قیامت در ادامه جلسه قبل درباره سنت های الهی و علت بیان آن در قرآن و همچنین ابعاد بینش قرآنی سخن گفتند و در ادامه ضمن توصیه به جوانان جهت استفاده از قدرتشان در دو جهت، نکته ای درباره ثواب کمک به دیگران و بی وفایی کوفیان به مولا بیان کردند.

[box type=”shadow” ]آیت الله العظمی مدرسی در هفتمین جلسه تفسیر سوره قیامت در ادامه جلسه قبل درباره سنت های الهی و علت بیان آن در قرآن و همچنین ابعاد بینش قرآنی سخن گفتند و در ادامه ضمن توصیه به جوانان جهت استفاده از قدرتشان در دو جهت، نکته ای درباره ثواب کمک به دیگران بیان کردند.[/box]

بسم رب المهدی(عج)

به گزارش پایگاه اینترنتی دست نوشته های معارفی امیرمحسن سلطان احمدی (سلطان احمدی دات آی آر)؛ هفتمین جلسه تفسیر و تدبر در سوره قیامت توسط آیت الله العظمی سید محمد تقی مدرسی(دام ظله) از مراجع معظم تقلید کربلای معلی و مفسر تفسیر من هدی القرآن، بامداد سه شنبه ۷ خردادماه ۱۳۹۸ برابر با بیست و دوم ماه مبارک رمضان با محوریت تفسیر و تدبر در سوره قیامت در دفتر تهران معظم له برگزار شد.

ایشان در این جلسه در ادامه جلسه قبل درباره بینش قرآنی و سنت های الهی به ایراد سخن پرداختند که در ادامه مشروح آن تقدیم شما معارف جویان عزیز و همراهان گرامی می گردد.

برخی موضوعات مطرح شده در این جلسه عبارتند از: لزوم داشتن بینش قرآنی و دیدن حقایق از دریچه قرآن، راه فهمیدن بهشتی یا جهنمی بودن، ابعاد بینش قرآنی، خداشناسی و اسماءالحسنی، توجه به سنت های الهی و علت بیان آن در قرآن، نمونه ای از سنت های الهی در قرآن، خدمت و کمک به دیگران و آثار و ثواب آن، سقوط ظالم وعده الهی، توصیه به جوانان درباره استفاده از قدرتشان در دو جهت، ذکر مصیبت شهادت امیرالمومنین(ع) و بی وفایی کوفیان به حضرت

آیت الله مدرسی: سنت های الهی در قرآن و علت بیان آن/ ابعاد بینش قرآنی/ بی وفایی اهل کوفه به مولا7

مشروح بیانات معظم له در این جلسه به شرح زیر است:

لزوم داشتن بینش قرآنی و سنجیدن حقایق از دریچه قرآن

در فرازی از مناجات شعبانیه این کلمه وارده شده است: «إِلَهِی إِنَّ مَنِ انْتَهَجَ بِکَ لَمُسْتَنِیرٌ»؛ یعنی خدایا کسی که از راه و روشی که در رسیدن به حقایق فرمودی استفاده کند، نورانی می‌شود. “نهج” یعنی روش؛ بنابراین سعی ما باید بر این باشد که بینش خود را بینش قرآنی کنیم. یعنی از دریچه قرآن به حقایق بنگریم، از راه قرآن خودمان را بسنجیم. و این خیلی موضوع مهمی است.

از کجا بدانیم بهشتی هستیم یا دوزخی؟

کسی آمد خدمت امام صادق(ع) عرض کرد: آیا بعد از مرگ امکان برگشت به دنیا و اصلاح نمودن اعمال وجود دارد؟ و حضرت فرمودند: نه، برگشتی وجود ندارد.[۱] آن فرد مجدد پرسید: پس ما چه کنیم؟ از کجا بدانیم آن طرف چه‌کاره هستیم و چه وضعیتی داریم؟ حضرت فرمودند: خودتان را به قرآن عرضه کنید.[۲]

امروز ما یک چیز بنام فشار سنج، دما سنج، میزان الحراره داریم. ولی میزانی که من خود را بشناسم و ببینم که چه‌کاره  هستم و طی این سال ها زندگی مثلا ۶۰ یا ۷۰ سال عمر در این دنیا به کجا رسیدم؟ ابزار سنجنش آن قرآن است. همانطور که در روایات آمده که خود را بر قرآن عرضه کنید. بدین معنی است که ببینید که قرآن چه گفته است؟ و در مقابل ببنید شما چقدر به آنچه قرآن گفته عمل کرده اید.

وظایف ما نسبت به قرآن

در شب های قبل بیان شد که نسبت به قرآن پنج وظیفه داریم. وظیفه اول «روخوانی» است: «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا»(آیه ۴ سوره مزمل: و قرآن را با دقّت و تأمّل بخوان.) شب و روز، قبل و بعد نماز قرآن بخوانید. اینگونه نباشد که قرآن‌ها خاک بگیرد. در مساجد موقع ماه مبارک رمضان می روند قرآن ها را غبارروبی  می کنند، من جایی دیدم که هزاران نفر هر روز قرآن ختم می‌کردند. چه شده است که انسان فقط در ماه رمضان به ختم قرآن می‌پردازد؟

دومین وظیفه ما نسبت به قرآن «فهمیدن» و «تدبر» در آن است. خدایا من نفهمیدم چه گفتی! اما خدا می گوید من به تو عقل و علم و فهم دادم که دقت کنی و بفهمی! یا اگر نمی فهمیدی باید از اهل ذکر می پرسدی. قرآن هم می فرماید: «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ بِالْبَیِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»، (آیات ۴۳ و ۴۴ سوره نحل: اگر نمی‌دانید از پژوهندگان کتاب‌هاى آسمانى جویا شوید [زیرا آنان را] با دلایل آشکار و نوشته‌ها [فرستادیم]و این قرآن را به سوى تو فرود آوردیم تا برای مردم آنچه را به سوى ایشان نازل شده است توضیح‌دهى و امید که آنان بیندیشند.)

سومین وظیفه ما این است که «بینش قرآنی» و دید قرآنی نسبت به قرآن پیدا کنیم و از دریچه قرآن به حقایق بنگریم. چون دیگر دریچه دیگری نیست و دیده های دیگر آلوده است. فرض کنید کسانی عینک می زنند ولی شیشه عینک او غبار دارد و مقداری کثیف است، او حقایق را نمی تواند به خوبی ببیند. پس شما هم برای دیدن حقایق عالم باید عینک بزنید تا بتوانید حقایق عالم را ببینید و این عینک، قرآن است.

قرآن هم دورنما و هم ذربین است و همه مسائلی که هوای نفس ما آن را در حجاب پنهان می کند با عینک قرآنی می توان آن را دید و بینش قرآنی حقایق را به ما نشان می دهد. به همین دلیل حضرت می فرماید خود را بر قرآن عرضه کنید و به وسیله قرآن خود را بسنجید.

خداشناسی یکی از ابعاد بینش قرآنی

یکی از ابعاد بینش قرآنی «خداشناسی» است. کسانی رفتند از راه های دیگر خدا را بشناسند، اما اگر از راهی که خدا و ائمه(ع) معین کرده اند، بروید از این راه به مقصد خواهید رسید و خدا هم آن را ضمانت نموده است که شما را به حقیقت برساند و دستتان را نیز می گیرد. و خدا خودش را در قرآن برای ما معرفی کرده و تجلی نموده است.[۳]

لزوم توجه به معنای اسماءالهی

دوم اسماء الله است. امروز یک فیلمی از مراسم شیعیان کشور آفریقا دیدم که برخی رفقای ما مجلسی داشتند و جمعیت زیادی بودند که در این مجلس دعای جوشن می خواندند. دیدم همه این افراد با اینکه زبانشان عربی نیست ولی وقتی این اسماء در دعای جوشن را می خوانند، خیلی ملتهب هستند و گریه می کنند! و یک روحیه بالایی هم دارند. گفتم اینها چه از این اسما الله جوشن می فهمند که این چنین دگرگون شده اند؟ بعد به من گفتند که مانیتوری را جلوی مجلس کار گذاشته اند که همزمان با خواندن دعای جوش این الفاظ دعا به همراه ترجمه آن از این مانیتور پخش می شود و  آنها ترجمه را هم می خوانند و می توجه می شوند این دعا و مضامین آن چه هست و آنها چه می گویند. من هم گفتم چه طرح بسیار خوبی است.

 در صورتی که ما گاهی اسماءالله را می خوانیم و سریع از آن رد می شویم، چون اصلا به معنای آن توجه نداریم که چه می گوییم. پس سعی کنید وقتی اسماءالله را می خوانید، حتما به معنای آن نیز توجه داشته باشید. بنابراین به اسماء الله الحسنی دقت کنید، و بدانید این اسماء موج آن را در واقعیات باید ببینید و حتما کسی در زندگی خود این موج را دیده است، حالا اهل ذکر قدیم به ما می گفتند اگر مثلا پولت کم شد بگو یا رزاق، اگر نیرویت کم شد بگو یا قوی، به هر حال یکی اسمی را بگو که به آن واقعیت موضوعی وضع شما نزدیک باشد.

طرح جاهلانه مالتوس: فرزند کمتر زندگی بهتر

در اوایل قرن گذشته یک شخصی در اروپا به نام «مالتوس» پیدا شد. مالتوس یک طرحی داد. گفت کره زمین محدود است و از طرفی بشر مدام دارد زیاد می‌شود. در نتیجه زمانی می‌رسد که کره زمین پاسخگوی نیاز‌های ما نخواهد بود. اتفاقا این طرح به کشور ما هم صرایت کرد و شعار زندگی بهتر، فرزند کمتر رایج شد و ما و دیگر علما در مقابل گفتیم این حرف، همان حرفی است که در دوران جاهلیت گفته می‌شد که قرآن هم فرمود: «وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکُمْ خَشْیَهَ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاکُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کَانَ خِطْئًا کَبِیرًا»،(آیه ۳۱ سوره اسراء: و از بیم تنگدستى فرزندان خود را مکشید ماییم که به آن‌ها و شما روزى مى‌‏بخشیم آرى کشتن آنان همواره خطایى بزرگ است.)

در این آیه خداوند می‌فرماید چرا فرزندان خود را به خاطر ترس از روزی به قتل می‌رسانید؟! با اینکه سال‌ها از بیان نظریه مالتوس می‌گذرد و جمعیت زمین چندین برابر شده است، اما زمین، هر روز بیشتر برکات خود را به ما می‌رساند؛ در صورتی که جمعیت زمین بیشتر هم شده اما غذا کم نشده است.

 خلق کننده رزق هم می دهد/باران های امسال بعد از خشکسالی ها

پس اینکه می‌گوییم خداوند «أَرْحَمَ الرَّاحِمِین» است و باید به او توکل کنیم، معنایش این است که او ما را خلق کرده رزق ما را هم خودش می دهد. در قرآن نیز می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّهِ الْمَتِینُ»،(آیه ۵۸ ذاریات: خداست که خود روزى بخش نیرومند استوار است.) این اسم خدا را فقط اسم یا رزاق نگویید، او یاغفور، یا رحیم، یا حنان و یا منان هم هست؛ این اسماءالله را بر واقعیات خود تطبیق کنید و بگویید.

چند سال قبل آمدند گفتند کم‌آبی شده و کشاورزی در حال نابودی است، اما امسال شما دیدید چه میزان بارندگی داشتیم و تمام سد‌ها پر از آب شد. هر چند از آن طرف سیلاب هایی رخ داد که مقصر خود ما هستیم که فکر نکردیم و گفتیم دیگر خشکسالی است و دیگر بهاریی و بارانی نیست و رفتیم در بستر رودخانه ها خانه ساختیم و این سیلاب آمد. اما این نظرهای غلط ما نسبت به خدا به خاطر این است که خدا را نشناختیم  متأسفانه ما نسبت به خدا بدبین هستیم و نمی‌دانیم خدا رزاق است. این امر ناشی از این است که ما بینش قرآنی نداریم.

بینش قرآنی این است که این اسماءالله که در قرآن زیاد است به نحوی که  تقریبا بعد از هر آیه یک کلمه یا چند کلمه در یک آیه آمده است، باید آن را بفهمیم و بینش قرآنی کسب کنیم، طوری که وقتی کسی مثل مالتوس حرفی زد ما آن را سریع قبول نکنیم.

 متاسفم عرض کنم که غرب گرایی و از آن طرف بیگانگی از فرهنگ خودمان و فرهنگ قرآن به ما خیلی لطمه زد و متاسفانه بعضی ها همانطور که بودند هنوز هم هستند، که امیدوارم خدا آنها را هدایت کند.

توجه به سنت های الهی / خلقت همراه با نظم

مسئله بعدی سنت های الهی را ببینیم. در بیش از یک آیه در قرآن کریم خداوند می فرماید: « خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَهً لِلْمُؤْمِنِینَ»، (آیه ۴۴ عنکبوت: خداوند، آسمانها و زمین را بحق آفرید؛ و در این آیتی است برای مؤمنان.)  یعنی خدا آسمانها و زمینها را به حق خلق کرده است. حالا این حق یعنی این خلقت واقعیت دارد نه اینکه نیست که نیست بلکه هم آسمان و هم زمین هست. این یک معنا است.

معنای دوم اینکه اینهایی که هست با نظم است و همه نظم دارند. حالا به تعبیرات امروز مجازا عرض می کنم که هیج چیز در این عالم پهناور که میلیاردها سال نوری باید داشته باشیم تا از آن کهکشان به ما نور برسد بعضی از کهکشهان ها دو میلیارد سال راه نوری است؛ هیچ چیزی در این دنیای پهناور نیست که بدون نظم باشد. پس هر چیز خلقتش، حرکتش و نهایتش و رابطه اش با چیز دیگر همه نظم دارد و از روی حساب و کتاب است و این یعنی حق.

اینجور نیست که مثلا یک روز خورشید بگوید من طلوع نمی کنم و یا از راه دیگری طلوع می کنم! و مسئله دقیقه و ثانیه نیست بلکه بالاتر حتی از یک میلیون قسم ثانیه هم این نظم بالاتر و دقیق است.

با دقت خواندن دعای سمات

دعای سمات را دقیق تر بخوانید، ببینید خدا چه خلق کرده است؟ یک جای دعای سمات هست که ما خدا را به قدرتی که به این آسمان ها و زمین ها داده است، قسم می دهیم که اگر این قدرت نبود، آسمان و زمین از بین می رفت. این قدرت شاید همان قدرت جاذبه باشد که کل جهان را در یک محیط معین با فاصله ای دقیق نگه داشته است و این قدرت هم بسیار دقیق است و کم و زیاد هم ندارد.

کشف حقایق با سنت های الهی و تطبیق خود با آن

این سنت های الهی که می گوییم به این معنای است که این حقایق را کشف کنیم و خود را برآن تطبیق دهیم. ولی به دلایلی قرآن مجید کلمه سنت را در این چیزها مثلا فاصله ماه تا زمین یا خورشید و دیگر ستارگان بحث نکرده است، اما آن که بحث شده دو چیز است، بحث اول درباره سنت های الهی در حرکت جامعه های بشری است. هر جا کلمه سنت الله آمده این کلمه سنت در این که چه نظمی خدا برای جامعه بشریت قرار داه و بشر باید بر این نظم پایبند باشد، بحث شده است.

دوم اینکه خدا به ما عقل و قدرت تفکر داده و قرآن را آورده که این عقل ما را تبلور پیدا کند تا زندگی کنیم. به این معنا خدا به ما حکمت داده است تا به وسیله آن بتوانیم چگونه گرمایش و سرمایش، رفت و آمدها را متوجه شویم که اگر آن حکمت نبود نمی توانسیم حقایق را کشف کنیم.

علت چرایی نقل سنت های الهی و نمونه ای از این سنت ها در قرآن

حالا برگردیم روی موضوع سنت های الهی و آن اینکه چرا خدا سنت ها را گفته است؟ چند تا سنت را نقل می کنم که اینها را زیاد شنیده اید. در این باره خداوند در آخر سوره شعرا می فرماید: « وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ»، (آیه ۲۷۷ سوره شعرا: آنها که ستم کردند به زودی می‌دانند که بازگشتشان به کجاست! ) این یک سنت است.

سنت به این معنا است که یک چیزی را خدا قرار داده است و این سنت و وعده قطعی الهی است که در این آیه درباره ظلام است که ظالم یک روز گرفتار ظلم خود می شود.

یزید لعنت الله علیه این همه ظلم کرد اما آخرش چه شد؟ او یک روز رفت صید کند و در راه از مجموعه اش فاصله گرفت و خانواده ای در صحرا دید و گفت به من آب بدهید، آنها گفتند تو که هستی و او گفت من یزید هستم! آنها هم گفتند پس تو همان کسی هستی که امام حسین(ع) را آب ندادی و او را گرفتند و پایش را به اسب بستند تا تکه تکه شد.[۴] پس وقتی این آیه را می خوانید به آن توجه و دقت داشته باشید و بدانید که هر ظالمی مبتلا به ظلم خودش خواهد شد.

خداوند می فرماید: « إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ»، (آیه ۷ سوره محمد(ص): اگر ( آیین ) خدا را یاری کنید ، شما را یاری می کند و گامهایتان را استوار می دارد.) و در جای دیگر می فرماید: « بِنَصْرِ اللَّهِ ۚ یَنْصُرُ مَنْ یَشَاءُ ۖ وَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ»، (آیه ۵ سوره روم: به سبب یاری خداوند؛ و او هر کس را بخواهد یاری می‌دهد؛ و او صاحب قدرت و رحیم است!)

لزوم دیدن الطاف الهی و یاری خداوند

ما باید این را چراغ برای فهمیدن تاریخ گذشته و آینده قرار دهیم. هیچ عاقلی از بی دینان نبود که بگوید جنگ بدر را  مسلمانان غالب می شوند، مسلمانان با ۳۱۳ و آنها هزار نفر و غالبا مسلمانان سلاح مناسبی هم نداشتند و کسی فکر نمی کرد پیروز شوند، اما طبق وعده خداوند که می فرماید: « إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ» آنها پیروز شدند. در ایران بودیم و دیدیم چه لطف های الهی و الطاف خفیه الهی آمد و ما را از گرداب فتنه های عجیب و غریب نجات داد. این را ببینید و این را قرآن گفته است.

نمونه ای دیگر از سنت های الهی در قرآن

یکی از سنتهای الهی که توجه به آن نداریم این است که خدا در سوره اسراء می فرماید: «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ ۖ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا ۚ»، (آیه ۷ سوره اسراء: اگر نیکی کنید، به خودتان نیکی می‌کنید؛ و اگر بدی کنید باز هم به خود می‌کنید.) و در آیه ای دیگر می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»، (آیه ۱۱ سوره رعد: خداوند سرنوشت هیچ قوم ( و ملّتی ) را تغییر نمی دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند!) و در جایی دیگر می فرماید: «وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ»، (آیه ۳۹ سوره نجم: و اینکه برای انسان بهره‌ای جز سعی و کوشش او نیست.) این ها سنت های الهی است، اینها قانون های الهی برای مدیریت بشر است که خدا آن را وضع کرده است و البته یک مهلت هایی هم می دهد.

کسی یک کار غلط را انجام دهد و فکر کند کسی هرگز از او نخواهد پرسید! بداند که این جور نیست بلکه این مهلت ها تمام می شود و یک روز محاکمه خواهد شد و باید جوابگوی اعمال و کارهای خود باشد. مردم می گویند مثلا پولی که از کجا در می آید کجا هم خرج می شود!

به هم خدمت کنید / چرا گران فروشی

واقعا چرا یک عده مردم گران فروشی می کنند؟ تو که گران می فروشی باید از آن طرف هم گران بخری! شما یک جنس را گران می فروشید اما از آن طرف باید صدها جنس را هم گران بخرید! چرا همه ناله و شکوه می زنند! حضرت صادق(ع) فرمودند: من کف یده ان الناس ف ان واحده و تکف فان یکفو واحده و تکفو اگر شما بخواهید در خودتان فرو بروید و به تنهایی با خودتان زندگی کنید به نحوی که با مردم نباشید و دست خدمت خود را از مردم بردارید؛ شما یک دست از مردم گرفتید اما در مقابل صدها دست که می خواستند به شما کمک کنند از شما گرفته شد!

نظم جامعه بر مبنای اجرای سنت های الهی

اگر ما در جامعه به این سنت های الهی عمل کنیم، می بینیم که درحقیقت نظم بهتر جامعه بر مبنای آن سنت ها است که می توانید بر این مبنا زندگی بهتری داشته باشید و مهمتر اینکه دید ما نسبت به آینده روشن می شود. یک عده اشتباهات بزرگی در زندگی می کنند؛ افرادی یا گروه هایی و حتی بعضی از شخصیت های سیاسی در یک جا آینده را خوب نفهمیدند و اشتباه کردند و علت آن این بود که به قرآن عمل نکرد و قرآن هم گفته بود: « إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ».

سقوط دیکتاتور ظالم عراق وعده ای الهی

یک خبرنگار فرانسوی با من مصاحبه می کرد و گفت: آیا این حاکم در عراق می ماند یا می رود؟ من هم گفتم که می رود! اون نیز نوشت و رفت. بعد از ده سال دوباره آمد و همین سوال را پرسید و من باز گفتم: می رود! این خبرنگار به من گفت که ده سال قبل هم همین را گفتید! من به او گفتم بالاخره این وعده و حرف خدا است که ظالم بعد از مدتی که خدا به او مهلت داده از بین می رود. بعد هم که این ظالم از بین رفت این خبرنگار دیگر به ما سر نزد.

 چقدر علمای ما حقایق را گفته اند؛ آنها با قرآن صحبت می کردند و از قرآن استفاده می کردند و حرفی می زدند نه اینکه غیب بگویند! هر چند قرآن سخن از غیب می گوید اما این سخن مثل این سخنان منجمین که از غیب یک حرفی می زنند نیست .

 به هر دست بدهید از همان دست هم می گیرید

یکی از سنتهای الهی این است که شما به این دست می دهید و با آن دست می گیرید. زندگی یک  انسان مومن حسب اولین آیات سوره بقره که می فرماید: «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ»، (آیه ۳ سوره بقره: آنان که به غیب ایمان مى‌آورند و نماز مى گزارند، و از آنچه روزیشان داده‌ایم انفاق مى کنند.)

قدرت شما چندین برابر احتیاج شما

من به شما قول می دهم و مطمئن هم باشید، قدرتی که خدا به شما داده چند برابر احتیاج شما است. مثلا قدرت چشم و بینایی که خدا به شما عطا کرده است و شما چقدر با این چشم می توانید چیزهای مختلف را ببینید، اما شما خیلی کم از قدرت بینایی خود استفاده می کنید. یا قدرت گوش و شنوایی که چقدر می توانید بشنوید. و این قدرت های انسان قابل آمار گرفتن نیست.

توصیه به جوانان جهت استفاده صحیح از قدرتشان در دو جهت

به جوانان توصیه می کنم از اول بنا بگذارید که از این قدرتی که خدا به شما داده در دو جا استفاده کنید. اول برای سعادت خودتان، خانواده و بچه هایتان و دوم جهت سعادتمند کردن جامعه و مردم از این قدرت خود استفاده کنید. بدانید اگر در این دو جهت از قدرت خود استفاده کردید خدا هم به شما کمک می کند و شما را پویاتر نموده و در حرکتتان جدی تر هم می نماید.

پاداش کمک به دیگران / کمک به دیگران کلید موفقیت و یکی از سنت های الهی

 خدا یک فرشته را خلق کره که هر روز این فرشته برای کسانی که به دیگران کمک می کنند، و می گوید خدایا آن کس که به دیگران کمک می کند به او عوض بده و آن که  به دیگران کمک نمی کند، نعمت را از او بگیر.

من از شما تقاصا می کنم که از کسانی که می شناسید از جمله متدین، علماء و ثروتمندان بپرسید که از کجا به اینجا رسیدند؟ غیر از اینکه آنها به مردم کمک کردند و این پاداش محسنین را هم خدا به آنها داد.

چند آیه درباره کمک پیامبران به مردم در قرآن آمده است که در یک جا می فرماید: « وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ»، (آیه ۲۲ سوره یوسف: و اینچنین نیکوکاران را پاداش می دهیم!) خدا به کسی که محسن است و به دیگران کمک می کند این قدر پاداش و محبت می دهد که او را مثل حضرت یوسف(ع) پیامبر می کند. یوسف(ع) در ایام زندانی بودنش یا جای دیگر شخص محسنی بود و به مردم کمک می کرد و خداوند نیز پاداش او را داد. این کمک به دیگران یکی از سنت های الهی است و کسی که به فکر مردم است، خدا هم به فکر او است. ما باید در قرآن خواندن به این سنت های الهی دقت نموده و از آن استفاده کرده و بدان عمل کنیم.

بینش الهی، منش الهی، روش الهی

من سال گذشته سه کلمه گفتم یکی ما باید بینش الهی، دوم منش الهی و سوم روش الهی داشته باشیم. بینش الهی یعنی دید ما الهی باشد؛ منش الهی یعنی اینکه اخلاق ما الهی باشد؛ و روش الهی هم یعنی حرکت ما الهی باشد. امیدوارم خدا به ما این نعمت ها را بدهد و ما را یک جامعه قرآنی به تمام معنا کند.

بی وفایی اهل کوفه به آقا امیرالمومنین(ع) و دفن مخفیانه حضرت

امشب شام شهادت آقا امیرالمومنین(ع) است، بیاییم امشب به دیدن خانواده مولا علی(ع) برویم، آن روز نبودیم اما الان هستیم و با یک سفر روحانی به دیدن خانواده مولا برویم. شاید خیلی ها نگفته اند اما من می گویم و آن اینکه اهل کوفه به علی(ع) وفا نکردند و به نظر بنده حتی بعد از شهادت حضرت، اهل کوفه به غیر از چند نفر محدود، کسی به دیدن مصیبت زدگان هم نرفت.

دو شب قبل از شب نوزدهم، یعنی در شب هفدهم آقا امیرالمومنین(ع) قرآن را بر سرشان گذاشتند و گفتند: خدایا اهل کوفه مرا نمی خواهند و از من خسته شدند، من هم از آنها خسته شده ام، خدایا آنها را مبتلا به بدتر از من کن و مرا به پیش بهتر از اینها ببر! معنای این سخن مولا این است که اینها مولا را نمی خواستند و به دیدن مصیبت زدگان هم نیامدند، اما اگر آنها نرفتند ما می رویم و در هر نسلی خدمت آقا امام حسن مجتبی(ع) می رسیم و تسلیت می گوییم.

کسی که فوت می کند، بالاخره تشیع جنازه دارد و مردم جمع می شوند و او را تشیع و دفن می کنند، اما آقا امیرالمومنین(ع) مانند همسرشان حضرت زهرا(س) شبانه و مخفیانه تشیع و دفن شدند، حتی برای تشیع کسی نیامد و فقط چند نفر زیر تابوت بودند. حتی قبر حضرت نیز تا زمان حضرت رضا(ع) مخفی بود و فقط یک عده محدود می دانستند. آیا بیش از این مظلوم که هم خودش و هم همسرش مخفیانه تشیع و دفن شدند.

خدایا ما آن روز نبودیم اما امروز به صاحب عزا امام زمان(عج) می گوییم: «آجرک الله یا صاحب الزمان فی مصیبت جدک علی بن ابی طالب(ع)»، آقا ما با شما هم درد و هم مصیبت هستیم، از شما می خواهیم به ما هم نظری کنید که بتوانیم مراحل آینده زندگی را صحیح طی کنیم.

پدیدآورنده:

به قلم: امیرمحسن سلطان احمدی

www.soltanahmadi.ir

پی نوشت ها:

———————

[۱]. قرآن نیز در این باره می فرماید: «لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ ۚ کَلَّا ۚ إِنَّهَا کَلِمَهٌ هُوَ قَائِلُهَا ۖ وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَىٰ یَوْمِ یُبْعَثُونَ»، (آیه ۱۰۰ سوره شاید در آنچه ترک کردم (و کوتاهی نمودم) عمل صالحی انجام دهم!» (ولی به او می‌گویند:) چنین نیست! این سخنی است که او به زبان می‌گوید (و اگر بازگردد، کارش همچون گذشته است)! و پشت سر آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند!)

[۲]. الجُعفیّ ـ زنه الکرسیّ ـ: نسبه إلى جُعف بن سعد العشیره بن مِذحج أبی حیّ بالیمن . و هو جابر بن یزید بن الحرث بن عبد یغوت الجُعفیّ من أصحاب الباقر و الصادق علیهما السلام و خدم الإمام أبا جعفر علیه السلام سنین متوالیه، مات رحمه اللّه فی أیّام الصادق علیه السلام سنه ثمان و عشرین و مائه. (کما فی هامش المصدر. امام باقر(ع) : و لکنِ اعرِضْ نَفسَکَ على کِتابِ اللّه ِ… بلکه خودت را با آنچه در کتاب خداست بسنج….

[۳] . *بحارالانوار، ج۸۹، ص۱۰۷.

امام صادق(علیه السلام): لَقَدْ تَجَلَّی اللَّهُ لِعِبَادِهِ فِی کَلَامِهِ وَ لَکِنْ لَا یُبْصِرُونَ. خداوند تجلی کرد برای خلقش در قرآن ولی مردم نمی فهمند.

[۴] در نحوه مرگ یزید چند روایت متفاوت وجود دارد: روایت اول -سیدبن طاووس در لهوف می گوید: یزید روزی با اصحابش به قصد شکار به صحرا رفت. به اندازه دو یا سه روز از شهر شام دور شد، ناگاه آهویی ظاهر شد یزید به اصحابش گفت: خودم به تنهایی در صید این آهو اقدام می‌کنم کسی با من نیاید. آهو او را از این وادی به وادی دیگر می‌برد. نوکرانش هر چه در پی او گشتند اثری نیافتند.یزید در صحرا به صحرانشینی برخورد کرد که از چاه آب می‌کشید. مقداری آب به یزید داد ولی بر او تعظیم و سلامی نکرد.یزید گفت: اگر بدانی که من کیستم بیشتر من را احترام می‌کنی! آن اعرابی گفت ای برادر تو کیستی؟ گفت: من امیرالمومنین یزید پسر معاویه هستم. اعرابی گفت: سوگند به خدا، تو قاتل حسین بن علی(علیهماالسلام) هستی ای دشمن خدا و رسول خدا.اعرابی خشمگین شد و شمشیر یزید را گرفت که بر سر یزید بزند، اما شمشیر به سر اسب خورد، اسب در اثر شدت ضربه فرار کرد و یزید از پشت اسب آویزان شد. اسب سرعت می‌گرفت و یزید را بر زمین می‌کشید، آنقدر او را بر زمین کشید که او قطعه قطعه شد. اصحاب یزید در پی او آمدند، اثری از او نیافتند، تا این که به اسب او رسیدند فقط ساق پای یزید روی رکاب آویزان بود.

شبکه های اجتماعی: soltanahmadi_ir@  تلگرام | اینستاگرام | ایتا | سروش | بله | روبیکا

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بسته شده است.

درس اخلاق زیارت نیابتی درس اخلاق
logo-samandehi
error: حق تألیف را رعایت کنید