کد خبر : 31274
تاریخ انتشار : سه شنبه 26 بهمن 1400 - 22:22
چاپ خبر دیدگاه‌ها برای منزل ایمان و جایگاه قلب در تجلی حقایق بسته هستند

منزل ایمان و جایگاه قلب در تجلی حقایق

منزل ایمان و جایگاه قلب در تجلی حقایق
آیت الله مبشر کاشانی در این جلسه در شرح منزل ایمان نکاتی را درباره جایگاه قلب در تجلی حقایق بیان کردند.

مراحل سیر و سلوک

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی دست‌نوشته‌های معارفی امیرمحسن سلطان‌احمدی: سلسله جلسات حضرت آیت‌الله مبشر کاشانی (مدظله‌العالی) در مبحث «منازل سیروسلوک» هر شب در دفتر ایشان در حال برگزاری است که از روز یکشنبه ۲۳ بهمن‌ماه ۱۴۰۰ ایشان وارد منزل ایمان شدند و در چند جلسه به تبیین منزل ایمان که پنجمین منزل از منازل سیر و سلوک است، پرداختند.

در این چند جلسه ایشان ضمن معرفی منزل ایمان، به جایگاه و نقش قلب و همچنین تعارف و ابزار و وسایل ایمان پرداختند و فرق بین مسلمان و مؤمن، ایمان و اسلام را بیان کردند و گناه را عامل دور شدن از منزل ایمان دانستند.

در ادامه گزیده یادداشت‌هایم از بیانات ایشان در این چند جلسه درباره شرح منزل ایمان تقدیم شما معارف جویان عزیز می‍‌‌‌گردد.

گزیده جلسه ۲۳ بهمن

*ایمان منزل پنجم و فطری بودن آن/ قلب جایگاه ایمان

ایمان پنجمین منزل از منازل سیر و سلوک است که ایمان هم مثل اصل توحید فطری است و زبان فطرت انسان‌ها توحید است. خدا اصلا کافر و مشرک نیافریده است، حتی کمونیست هم می‌داند که خدا هست، اما خدا را انکار می‌کند! در کتاب تفسیر توحید بحث توحید را آنجا مفصل نوشته‌ام که نبوت، امامت و ولایت همه فطری هستند و حتی کارهای خیر و اعتقادات نیز فطری‌اند، چون فطرتِ انسان، او را به کار خیر می‌کشاند.

کتاب‌های آسمانی مثل قرآن و تورات و … این کتاب‌های تشریع نیز بر مبنای فطرت است و کل این کتاب‌ها در فطرت انسان هست و تمام انسان‌ها فطرتشان شامل کتاب آسمانی می‌شود و این کتب آسمانی مبین فطرت انسان است. خداوند قرآن را نازل کرده و این قرآن شرحی بر کتاب خلقت است که مجموعه فطرت‌ها است.

نفس اماره یک معنای آن به معنی ذات است و معنای دیگر فطرت است، که فرد خود را به معنای فطرت می‌شناسد و انسان نیز به خالقی که فطرتاً معتقد است ایمان دارد و خدا را دوست دارد.

*تعاریفی از ایمان

اما در تعریف ایمان، مرحوم مجلسی در کتاب بحار چند معنا را هم از قول خود وهم از قول دیگران بیان کرده است و شیخ طوسی در کتاب اصول العقائد، ایمان را تصدیق قلبی معنا کرده است و شیخ مفید نیز همین معنا را در ایمان بیان کرده است و در کل ایمان اقرار زبانی و عمل به ارکان است و مراد از عمل به ارکان هم عمل به فرائض واجب و رکنی است.

در نهج البلاغه حکمت ۲۱۸ امیرالمؤمنین(علیه السلام) درباره ایمان فرمودند: «وَ قَدْ سُئِلَ عَنِ الْإِیمَانِ فَقَالَ عَلَیْهِ السَّلَامُ الْإِیمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ؛ ایمان عبارت از شناخت به دل و اقرار به زبان، و عمل به اعضاى بدن است».

ایمان در کتاب آسمانی بیان شده و فطری است، چون در روایات آمده که ایمان در عالم ذر بیان شده است. خداوند در عالم ذر پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) را معرفی کرده است و مردم فطری ایمان دارند و خدا آن موقع می‌دانست چه کسی مشرک است.

*فرق مسلمان و مؤمن / قلب جایگاه ایمان

نکته دیگر اینکه در روایات و آیات بین اسلام و ایمان، بین مسلم و مؤمن فرق گذاشته است و خلاصه این است که اول جایگاه ایمان قلب انسان است. بحث قلب خیلی مهم است و قلب جایگاه الهام برای اولیاء الهی، جایگاه وحی برای انبیاء است و جایگاه فرودگاه آسمانی است که کتاب قرآن بر قلب پیامبر(ص) نازل شده است.

پس قلب ظرفی است که هر چه وسیع‌تر باشد و با عوالم معنا ارتباط بیشتر داشته است، معنویت بیشتری دریافت می‌کند و هر چه تطهیر قلب بیشتر باشد وسعت آن هم بیشتر می‌شود و قلب مخزن الهامات است و همینطور برعکس آن هم هست که انسان با گناه این وسعت معنوی قلب را از بین می‌برد و قلب آلوده به گناه ارتباط معنوی ندارد.

و فرق دوم بین مسلم و مؤمن این است که مؤمن کسی است که بعد از توحید و نبوت به امامتِ همهّ ۱۲ امام اعتقاد دارد و اگر این اعتقاد به ۱۲ امام را نداشته باشد، حتی به یک امام اعتقاد نداشته باشد، او ایمان ندارد ولی شاید مسلم و مسلمان باشد.

گزیده جلسه ۲۴ بهمن

*همه در برابر خدا میت هستند

این حیات که ما داریم از خود ما نیست! یک حیات عرضی داریم و یک حیات واقعی! حی واقعی خدا است و همه موجودات حیات را از خدا گرفتند و همه در مقابل خدا میت هستند و ما باید بدانیم که میت هستیم.در مناجات امیرالمؤمنین(ع) هم می‌خوانیم: «اَنْتَ الْحَىُّ وَاَ نَا الْمَیِّتُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْمَیِّتَ اِلا الْحَىُّ؛ تویى زنده و منم مرده و آیا رحم کند مرده را جز زنده؟ ».

*هدایت و تحیر

انبیاء هدایت شدگان خاص خداوند هستند، البته همه انسان‌ها به لحاظ تجلیات صفات ذاتی خدا بر خلق هدایت می‌شوند اما مراتب دارد. مثلا نور خروشید می‌تابد و هر موجود به قدر لیاقت خود از این نور بهره می‌برد و خدا نیز لطف و تجلی‌اش بر همه یکسان است ولی هر کس بر حسب استحقاق و لیاقتی که دارد از آن استفاده می‌کند، و در واقع یک تجلی بیشتر نیست.

در مناجات امیرالمؤمنین(ع) می‌خوانیم: «مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اَنْتَ الدَّلیلُ وَاَ نَا الْمُتَحَیِّرُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْمُتَحَیِّرَ اِلا الدَّلیلُ؛ مولاى من اى مولاى من تویى دلیل و راهنما و منم متحیر و سرگردان و آیا رحم کند سرگردان را جز راهنما؟ »، دلالت و هدایت خدا هم مراتب دارد و بر حسب ظرف موجود است و در اخر تحیر و سرگردانی برطرف می‌شود.

اگر هدایت واقعی باشد باید تحیر برداشته شود، اما باز می‌بینید که این سرگردانی همچنان وجود دارد! چون وقتی انسان وارد اقیانوس توحید شد این تحیر او بیشتر می‌شود.

مرحوم آیت الله قاضی به اوج وادی توحید وارد شد، و حالا چقدر در عظمت خداوند غرق است که خداوندی که می‌شناسد را هر چه بیشتر می‌شناسد باز هم او را نمی‌شناسد! اما این تحیر نیست این غرق در علم به ماسوی الله است.
وقتی ما در بحر احدیت وارد اقیانوس احدیت شده و در اقیانوس احدیت شنا کردید، تحیر هم پیدا می‌کنید. اینها گفتنی نیست بلکه چشیدنی است.

*سحرخیزی یکی از لوازم منزل ایمان

اگر می‌خواهید وادی بالاتر و برتر را طی کنید، باید سحرخیز باشید و سحرخیزی هم به یک ربع بیدار شدن در سحر و بعد خوابیدن نیست! بلکه سحرخیزی در این است که برای سحر حداقل چند ساعت بیدار باشید و به راز و نیاز و عبادت بپردازید. و در عبادت هم خود را در فقر محض بدانید و با فقر محض با خدا راز و نیاز کنید، که اینها از لوازم منزل ایمان است.

*تدبیر زندگی را به مدبر هستی بسپارید

ما از صبح تا شب برای زندگی خود تدبیر می‌کنیم و چون تدبیر خود ما برای ما خوب نیست، خیال می‌کنیم خوب است! در صورتی که باید تدبیر زندگی خود را به خدا واگذار کنید و بدانید که مدبر خدا است و هر چه ما برای زندگی خود تدبیر کنیم بهتر از خدا نیست. هر چند می‌توانید تدبیر ظاهری کنید به شرطی که از خدا و اهل بیت(ع) کمک بخواهید.

اما اگر بهترین راه را هم تدبیر کردید اما به خدا بگویید من فلان کار را فهمیدم که انجام بدهم و طبق وظیفه شرعی است اما از خدا کمک بگیرید که مدبر خدا است و ممکن است ما اشتباه کنیم.

*درجات و مراتب ایمان و فقر بی‌نهایت انسان

اگر انسان منازل ایمان را طی کند، محبوب‌ترین فرد مؤمن نزد خدا می‌شود و مراتب ایمان ده درجه است که در آن حدیث مشهور مشاهده می‌کنید که حتی سلمان و ابوذر و مقداد هم در یک سطح و مرتبه نبودند و هر کدام در مراتب خاص ایمانی بودند.

پس در لسان اخبار آمده که ایمان ده درجه دارد و هر درجه خودش هزاران درجه دارد و هر کس بر حسب معرفت و عشقی که به خدا دارد و همینطور اخلاص و معرفت و راضی بودن بر رضای خدا و تدبیر خدا درجاتش با دیگران فرق می‌کند ولی این اعداد در بحث صفات آمده اما آنچه مربوط به انسان است مراتب آن بی‌نهایت است، چون صفات خدا بی‌نهایت است و ما با بی‌نهایت روبرو هستیم، چون خدا هم بی‌نهایت است، پس فقر ما هم بی‌نهایت است و هر چه جلوتر برویم فقیرتر هستیم!

هر چه احساس فقر ما بیشتر شود این فقر ما بی‌نهایت است، چون غنی بودن خدا هم بی‌نهایت است و ظرف وجود ما پر نمی‌شود و لذا کمالاتی که به انسان در بهشت هم می‌دهند بی‌نهایت است و تمام شدنی نیست.

*دور شدن از منزل ایمان با گناه کردن

انسان با گناه کردن از منزل ایمان دور می‌شود و هر چه بیشتر گناه کنید بیشتر از این منزل دور شده‌اید. در روایات هم آمده که هر چه انسان گناه کند از منزل ایمان خارج می‌شود اما از منزل مسلمانی خارج نمی‌شود، ممکن است دیگر مؤمن نباشد اما مسلم هست و حتی خیلی از ما مؤمن نیستیم بلکه مسلمان هستیم!

 

گزیده جلسه دوشنبه ۲۶ بهمن ماه ۱۴۰۰ منزل پنجم

 منزل ایمان و جایگاه قلب در تجلی حقایق

منزل پنجم ایمان است. قرآن در آیه ۴۱ سوره مائده می‌فرماید: «الَّذِینَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ ۛ؛ با زبان می‌گویند: «ایمان آوردیم» و قلب آنها ایمان نیاورده است»، بعضی می‌گویند ما ایمان آورده‌ایم اما به قلب ایمان نیاورده‌اند!

جایگاه ایمان قلب است؛ قلب ظرفی است که موجب ارتباط مؤمن با خدا می‌شود و خیلی از اسرار در قلب ظاهر می‌شود.

مکاشفه مرحوم حاج آقا فخر چگونه بود؟

روزی به حاج آقا فخر گفتم که مکاشفه شما چگونه است و اولیاء الهی چگونه خبر می‌دهند؟ ایشان گفت: آنها نظر به قلب خود می‌کنند و حقایق در قلب مشخص می‌شود. ما اینها را درک نمی‌کنیم! از خود سؤال می‌کنید که مثلاً به مسافرت بروم یا نروم؟ اما اولیاء الهی در جواب به قلب خود مراجعه می‌کنند و می‌بینند آنچه را که باید ببینند.

قلب جای الهام و تجلی حقایق است و دیدنی‌ها را در قلب می‌ببینند و شنیدنی‌ها را هم در قلب می‌شنوند. بزرگان و اولیاء الهی به قلب نگاه می‌کردند و حقایق مشخص می‌شد.

روزی از آیت الله کشمیری سؤال کردم که اول و آخر ماه مبارک رمضان چه زمانی است؟ ایشان فرمودند: ماه تمام است! بعد عرض کردم: شنبه یا یکشنبه عید فطر است؟ و ایشان روز عید را هم گفتند و دقیقاً همینطور که ایشان گفته بودند، بود.

جایگاه قلب خیلی مهم است اما ما قلب خود را با گناه آلوده و کثیف کردیم و این قلب پر از کینه، حسادت و بخل شده است و با چنین قلب آلوده‌ای چیزی دیده نمی‌شود.

ساخت این حسینیه با دعای آیت الله کشمیری و نماز شکر آیت الله روحانی

با دعای آیت الله کشمیری این دفتر و حسینیه احداث شد و اولین نفری که به این مکان آمد آیت الله سید محمد روحانی بود که ایشان به محض اینکه وارد حسینیه شد، سریع دو رکعت نماز خواندند! و بعد گفتند: خدا به دوست ما این خانه و حسینیه را داده است و من دو رکعت نماز شکر خواندم و از خدا تشکر کردم که این خانه را به دوست ما عطا نمودند! حالا آیا تا حالا شده کسی از دوستان و اقوام شما خانه‌دار، ماشین‌دار یا نعمت دیگری خدا به او عطا کرده باشد و شما به سبب اعطای این نعمت به دوستتان از خدا تشکر کنید و یا دو رکعت نماز شکر بخوانید؟! این کلاس معرفت است و معرفت نیاز است تا اینگونه باشید.

خیلی‌ها ادعا دارند!

ما در برخورد با دیگران قلب‌ها را آزمایش می‌کنیم نه ادعاها را و اصلا ادعاها را قبول نمی‌کنیم! خیلی از خانم‌ها بیان می‌کنند که ما در خواب حضرت زهرا(س) را دیده‌ایم! اما من به این خواب‌ها اعتقاد ندارم بلکه زندگی آن فرد را نگاه می‌کنم که چگونه است، آیا سبک زندگی او طوری شده که لیاقت دیدن حضرت را در خواب داشته باشد؟! به صرف ادعا نمی‌توان قبول کرد باید در منش زندگی او چیزی باشد که بتوان آن ادعا را قبول کرد، صرف ادعا کافی نیست.

ادعای بی‌خودی الان خیلی زیاد شده است در صورتی که یکی از اسرار رشد و کمال، کتمان سّر است، در صورتی اگر اسرار را کسی بیان کرد دیگر تعطیل می‌شود.

بزرگان بدون اذن اسرار را نمی‌گفتند

بزرگان یک چیزی دیدند و گفتند اما تجربه شد که دیگران ندیدند اما اگر بزرگانی چیزی گفتند اذن گفتن داشته‌اند و گرنه اسرار را بیان نمی‌کنند و همیشه اولیاء و بزرگان کتمان سر دارند و اگر چیزی را با اذن گفتن گفتند برای این است که به دیگران بگویند که خیال نکنید در بسته است. اجمالاً روز آخر یک بزرگوار در بیمارستان به رفیق عزیز خود فرمود: من چند روز بیشتر نیستم اما بدان که من با این چشم سرم امام زمان(عج) را دیدم! و این سخن ادعا نیست چون آن بزرگ می‌دانسته که دیگر زنده نیست این را بیان کرده و گرنه برخی ادعا دارند و دنبال دکان و مرید بازی هستند.

بنابراین مرکز الهام‌گیری و انعکاس مکاشفات و تجلیات سبحانی در قلب است، پس تا می‌توانید روی قلب کار کنید.

درباره فکر هم در جلسات قبل عرض شد که مراقب فکر و تخیلات خود باشید، بدانید که فکر خططا چووب دارد، قضاوت بی‌ا حتی در فکر و خیال هم برای اولیا چوب دارد، هر چند برای افراد معمولی و عوام چوب ندارد اما برای اهل طرقیت چوب دارد و آنها از منزلت خود پایین‌تر می‌آیند.

باید مدارج ایمان را روز به روز بیشتر کنید و با تطهیر قلب مدارج ایمان را بالا ببرید.

فرق ایمان و اسلام؛ مؤمن و مسلم

نکته بعد در منزل ایمان این بود که بین اسلام و ایمان فرق است! ایمان مشروط به ولایت اهل بیت(ع) و ۱۴ معصوم است که اگر کسی ولایت به ۱۴ معصوم نداشته باشد او از ایمان خارج است و مسلمان است. و در بین ۱۴ معصوم ۵ تن افضل هستند و در بین ۹ تن بعد از ۵ تن امام زمان(عج) افضل است ولی همه از یک نور واحد هستند و نور واحد یعنی ولایت آنها وحدت دارد و ولایت هم یعنی حکومت بر آفرینش است. الولایه به معنای حکومت است و آنها بر همه عوالم حتی عالم ارواح، فرشتگان، جمادات، گیاهان، حیوانات، انس و جن و همه عوالم ولایت دارند.

چرا امام رضا(علیه اسلام) همه را شفا نمی‌دهد؟!

حتی شفای مریض هم عنایت ولایت است. خدمت امام رضا(علیه السلام) مشرف می‌شوند و حضرت برخی را شفا و برخی را شفا نمی‌دهد! کوری را در بین این همه زائر شفا می‌دهد و علت آن هم این است که حضرت می‌داند که این کور دیگر با این چشم گناه نمی‌کند، اینجا چون حضرت می‌داند این کور دیگر با این چشم گناه نمی‌کند، حضرت شفای او را از خدا می‌گیرد. اما اگر دیگران را شفا نمی‌دهد به خاطر این است که امام به گناه و ظلم کمک نمی‌کند چون حضرت می‌داند اگر فلانی را شفا بدهد او بعد از شفا یافتن با آن عضو گناه و ظلم می‌کند، پس حضرت او را شفا نمی‌دهد.

پس اعمال ولایت مشروط به شرایط است، کسی از حضرت حاجت دارد که او را ثروتمند یا فرزند‌دار کند امما حضرت حاجتش را نمی‌دهد چون می‌داند او اگر ثروتمند یا فرزند‌دار شود مرتکب گناه و ظلم می‌شود. لذا ۱۴ معصوم از سوی خدا بر آفرینش احاطه دارند اما هر کاری که می‌کنند مشروط به شرایط است که اول اذن الهی است و دوم باید با حکمت الهی هم سازگار باشد.

امام حکمت الهی را درک می‌کند و مظهر اسماءالله است و با حکمت الهی می‌داند که برآورده شدن این حاجت به صلاح هست یا نیست.

مشروط بودن ایمان به ولایت

ایمان هم مشروط به ولایت اهل بیت(ع) و ۱۴ معصوم است که در منزل ایمان اگر کسی به ولایت ایمان نداشت او مؤمن نیست و ایمان هم خودش درجاتی دارد.

خیال کردید ۱۰ جلسه آمدید و صحبت کردید، عارف می‌شوید؟! باید در قلب و عمق وجود وارد شد. مرحوم جعفر آقا مجتهدی در توحید خیلی قوی بود و اعتقاد به توحید رزاقیت داشت.

غیر خدا را نبینید و غیر خدا را مؤثر ندانید در صورتی که مؤثر دیگران را برای شما مرثر می‌کند، اگر خدا بخواهد آتش را سوزان می‌کند.

باید در ایمان و ولایت اعتقاد کامل داشته باشید که اگر اعتقاد بود یک یا علی(ع) همراه با اعتقاد فرد دست را داخل آتش می‌کند ولی نمی‌سوزد اما ما در اعتقاد ضعیف هستیم!

ایمان هم دو قسم دارد، ایمان کامل و ایمان ناقص. و ایمان دارای ۵ خصلت و مراتب است که شامل: توکل، تفویض، رضا، تسلیم و صبر است.

مرحوم آیت الله بهاءالدینی بیمار شده بودند و می‌گفتند یک پاکت دارو برای من آورده‌اند اما من از خدا خجالت می‌شکم چون طبیب مرا مریض کرده اما اگر خودش بخواهد شفا هم می‌دهد! همه امور زندگی خود را به خددا واگذار کنید و تفویض کنید، هر چند الان این حرف‌ها را کسی باور نمی‌کند و به حرف ما می‌خندد ولی کلاس اولیاء الهی با عوام فرق می‌کند.

مرحوم حاج آقا فخر برای شفای بیمار توصیه می‌کردند یک جلسه ختم ۱۴ هزار صلوات بگیرید و افراد هم همه وضو داشته باشند و حرف هم نزند و در یک مجلس ۱۴ هزار صلوات با توجه و تمرکز و طهارت گفته شود.

برای استجابت دعا باید یقین داشته باشید و با یقین اذکار را بگویید و دعاها را بخوانید. وقتی با شک نماز می‌خوانید و با شک جمکران می‌روید و یا ذکر می‌گیرید اما می‌گویید آیا تجربه شده است که باز شک در دل دارید، این شک باعث می‌شود که تأثیر آن از بین برود و دعا هم مستجاب نشود.

اگر دعایتان با یقین باشد بدانید که مستجاب ممی شود. سجده می‌روید اگر با یقین باشد و به سجده بروید و در سجده دعا کنید، همین که از سجده سر برداشتید، دعای شما مستجاب شده است. حالا آیا ما اینطور هستیم؟!

پی نوشت:
عَن نافِعٍ عَن ابنِ عُمَرَ قالَ قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله: لا یکمِلُ عَبدٌ الایمانَ بِاللّهِ حَتّی یکونَ فِیهِ خَمسُ خِصالٍ: التَّوَکلُ عَلَی اللّهِ وَالتَّفویضُ إلَی اللّهِ وَالتَّسلیمُ لِأمرِ اللّهِ وَالرّضا بِقَضاءِ اللّهِ وَالصَّبرُ عَلی بَلاءِ اللّهِ انَّهُ مَن احَبَّ فی اللّهِ وَ ابغَضَ فی اللّهِ وَ اعطی لِلّهِ و مَنَعَ لِلّهِ فَقَدِ استَکمَلَ الایمانَ.

نافع از ابن عمر نقل می‌کند که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: ایمان بنده به خدا کامل نمی‌شود مگر اینکه در او پنج خصلت باشد: توکل بر خدا، واگذاری امور به خدا، تسلیم در برابر مقدّرات او، رضایت به قضای الهی، شکیبایی بر آزمایش خدا، چرا که هر که دوستی و دشمنی‌اش و عطا و منع عطایش خدایی باشد، ایمان را کامل کرده است.[۱]

[۱] بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۱۷۷٫

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بسته شده است.

درس اخلاق زیارت نیابتی درس اخلاق
logo-samandehi
error: حق تألیف را رعایت کنید