مراتب وجودی انسان و فرق علم و معرفت/خدمت ۱
استاد محمد شجاعی در اولین جلسه آموزشی خدمت با معرفت به تبیین پنج مرتبهی وجودی انسان و فرق بین علم و معرفت پرداختند.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دست نوشتههای معارفی امیرمحسن سلطان احمدی (امسا): اولین جلسه آموزشی خادمان افتخاری آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) با سخنرانی استاد بزرگوارمان شیخ محمد شجاعی با عنوان «خدمت با معرفت» از سوی اداره آموزش یکشنبه ۲۳ آبان ماه ۱۴۰۰ در شبستان حضرت زهرا (سلام الله علیها) برگزار شد.
در این جلسه استاد شجاعی به تبیین مراتب پنجگانه وجودی انسان و فرق علم با معرفت پرداختند که در ادامه مشروح بیانات ایشان تقدیم حضورتان میگردد.
میزان شخصیت افراد در میزان معرفت او
قید معرفت در آموزههای اسلامی برای انسانسازی و همچنین انسانشناسی قید بسیار مهمی است و آنچه ملاک شخصیت افراد است میزان معرفت انسانها است. این که در قیامت داریم بعضیها وقتی به دوستانشان نگاه میکنند و مقامات آنها را میبینند مثل اینکه از زمین به دورترین نقطه آسمان نگاه میکنند، به قدرتی این مقام عظمت دارد این فاصله را مثل اینکه از زمین به دورترین ستاره نگاه میکنند میبیند و این تفاوت مقام در این تفاوت معرفت است.
خادم شش ماه خدمت اما جلوتر از خادم سی سال خدمت
ممکن است دو نفر خادم حضرت معصومه (س) باشند که یک نفر سی سال است که خادم است و دیگری شش ماه است که خادم است، اما آن کسی که شش ماه خادم است وقتی وارد آخرت میشود درجاتش بینهایت بالاتر است و این به خاطر تفاوت معرفت است که افراد دارند.
معرفت ملاک سنجش شخصیت و دارایی افراد است. ما یک داریی و یک دانایی داریم و معرفت غیر از علم است که اشتباه نشود. گاهی این دو اشتباه میشود و برخی عمر را هدر میدهند.
پنج مرتبه وجود انسانی / مرتبه اول: جمادی
اگر بخواهیم ملاکها را بسنجیم برای معرفت یک بحث بسیار مختصر دباره انسان را باید گفت. انسان ۵ مرتبه وجودی دارد، که مرتبه اول مرتبه جمادی است که با اشیا سر و کار دارد و کشش آن هم به سمت جمادات است یعنی معشوق و محبوب و شرافت او به اشیا از جمله خانه، ماشین، تلفن همراه و امثالهم است.
و شرافت را به این میداند که شی بیشتری داشته باشد، مثلا وقتی میخواهد دخترش را شوهر بدهد میگوید یک خواستگار برای دخترم آمده خیلی آدم حسابی هستند و خیلی پولدار و سرمایه دار هستند این کشش که به سمت این خواستگار پیدا میشود به خاطر این است که شخص فکر میکند که شرافت در این است.
یک موقع در مشاوره خانمی پیش من آمده بود و میگفت من دو خواستگار دارم که یکی خیلی مومن و با اخلاق است اما وضع مالی خوبی ندارد و مدرک تحصیلیاش هم مثل خودم است اما یک خواستگار دیگر دارم که دکترا است اما از نظر ایمانی قوی نیست، بعد من گفتم خوب نظر خودت چیست؟ گفت: من میخواهم با گزینه دومی ازدواج کنم! این دکتر بودن و پولدار بودن شوهر در ذهن این دختر خانم ملاک شده و آن را از همه چیز بالاتر میداند و خیلی از خانوادهها هم همین اشتباه را میکنند. این بخش را کمالات جمادی میگویند؛ کمال هست دقت کنید
نمیگوییم پول بد است پول خیلی هم خوب استحتی گاهی پول وسیله خوبی برای تقوای انسان است. امام صادق (علیه السلام) در روایتی میفرمایند: از ما نیست کسی که جمع مال را از راه حلالش دوست نداشته باشد. (الإمامُ الصّادقُ علیه السلام: لا خَیرَ فیمَن لا یُحِبُّ جَمعَ المالِ مِن الحَلالِ؛ فیَکُفَّ بهِ وَجهَهُ و یَقضیَ بهِ دَینَهُ؛ امام صادق علیه السلام: خیری نیست در کسی که دوست نداشته باشد از راه حلال مال به دست آورد، تا به وسیله آن آبرویش را حفظ کند و بدهکاریش را بپردازد. (ثواب الأعمال: ۲۱۵/۱.) ) پولدار شدن خوب است و یک نورانیت دارد اما حدش حد جمادی دارد و بیشتر از جماد ارزشی ندارد.
مرتبه دوم: گیاهی
مرتبه دوم که نورانیتر و بزگتر و مهمتر است مرتبه گیاهی است. حد گیاهی در خوشکلی و هیکلی و اندام وز یباییهای ظاهری و غذا و باردار شدن و بچه دار شدن و امثالهم را کمال گیاهی میکنند که برخی افراد کل زندگی آنها بر اساس همین مرتبه گیاهی است.
مثلا کل محصول زندگی این فرد این است که قهرمان جهان شده و چند مدال هم به دست آورده است! که این فرد از قدرت بدنی به اینجا رسیده است، برخی هیکل زیبا، اندام زیبا، قدرت زیاد دارند که اینها کمالات گیاهی است و ارزش هم دارد اما در حد همین مرتبه گیاهی ولی در حد مرتبه انسانی نیست.
مثلا نمیتوانیم به یک خانمی که بادار میشود از یک خانمی که عقیم است بگوییم بالاتر است، چون مرتبه انسانی به بچه دار شدن نیست. یا اینکه در برخی خانوادهها پسر داشتن خیلی مهم است و یا برعکس آن، که این حدود را حدود و مرتبه گیاهی میگویند.
و نورانیت و ارزش آن هم در همین حد گیاهی است و نمیتوانیم بگویم که کسانی که زیباتر هستند انسانتر هستند. آنهایی که خوش هیکلتر هستند انسانتر هستند، که اصلا نمیتوان اینگونه گفت.
مرتبه سوم: کمالات حیوانی
مرتبه سوم کمالات حیوانی است که بزرگتر و نورانیتر است که در این دسته انسان کشش به جنس مخالف از جمله ازدواج دارد و همینطور ارتباط با عشقهای زمینی، پدر و مادر، همسر، خاله، عمو، عمه، وطن، کار، تحصیل، خدمت به همنوع و… که این نوع کمال در حیوانات هم هست و آنها هم حتی به همنوع خود کمک میکنند.
حتی فعالیتهای سیاسی، اجتماعی، مقامات هم شامل این مرتبه میشود و ما نمیتوانیم بگوییم که این فرد که وزیر و رئیس هست انسانتر است!
چون مقام جز کمالات حیوانی است و جز کمالات انسانی محسوب نمیشود. یا اینکه ما از آن جهت که زن یا مرد هستیم کارهای زنانه یا مردانه را انجام میدهیم که این بخش را حیوانی میگوییم ما از آن جهت که خانم یا آقا هستیم به ما هم حیوان اطلاق میشود.
مرتبه چهارم: کمالات عقلی و فرشتهای
یک بخش دیگر که از دیگر مراتب بالاتر است به آن مرتبه کمالات عقلی و فرشتهای میگویند که در این مرتبه ما شبیه فرشتگان میشویم. سواد، معلومات، دکتر شدن، طلبه شدن، مهندس شدن و… را شامل این بخش میشود که این بخش علمی ما است اما باز هم مرتبه انسانی نیست. مثلا اگر کسی مجتهد و طلبه است بالاتر از طلبه پایه اول نیست و انسانیت در سواد نیست و نمیشود گفت کسی که صد جلد کتاب نوشته انسانتر است.
هر چند ارزش دارد و مقدس است اما کمالات انسانی چیزی دیگر است. کمال انسانی در بخش معرفت طراحی میشود و علم یک چیز دیگر است.
مرتبه پنجم: فوق عقلانی
کمال انسانی کمالی است که انسان در آن بخش زن یا مرد نیست و انسان است. انسان چه هست؟ انسان همان هست که خداوند فرمود: «نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی؛ و از روح خویش در آن دمیدم» (آیه ۷۲ سوره ص)
از روح خودم در انسان دمیدم این روح الله که حقیقی است که در همه ما هست. وقتی یک زن و مردی با هم ازدواج میکنند، اسپرم و تخمک را با هم به اشتراک میگذارند در ماه چهارم یک روح به این بچه تعلق میگیرد و این روح دیگر کار پدر و مادر نیست و اصلا جنبه گیاهی هم کار پدر و مادر نیست و وقتی این روح به انسان تعلق گرفت وارد یک مرتبه بالاتر میشود که در مرتبه پنجم بخش فوق عقلانی است.
در مرتبه فوق عقلانی که بالاتر از عقل است، انسان به واسطه آن که روح خدا را دارد بینهایت طلب میشود و عاشق بینهایت میشود؛ کمال بینهایت، قدرت بینهایت، عمر بینهایت و جاودانی و ز یبایی بینهایت میشود و انسان کلا بینهایت طلب میشود.
بینهایت هم از نظر ریاضی یک بینهایت نداریم و چند بینهایت که نداریم و بینهایت یک کمال بینهایت بیشتر نمیباشد که در اصطلاح به ان «الله» میگویند.
مرحله پنجم و رسیدن به عشق به کمال بینهایت
انسان در بخش فوق عقلانی عاشق کمال بینهایت یعنی الله تبارک و تعالی میشود. اله انسان در این مرحله الله است. پس دت کنید وقتی میگویید: «لا إله إلّا اللّه» هیچ معشوقی نیست جز الله، هیچ محبوب و دلبری نیست جز الله. حالا از خود سوال کنید: برای چه کسی؟
شعار و پایه دین ما هم همین «لا إله إلّا اللّه» است. برا یچه کسی معبود و معشوقی نیست؟ اصلا اگر بروید از هر کس بپرسید معشوق تو الله است؟ او میگوید: نه من میخواهم دکتر یا مهندس شوم یا مجتهد شوم، هنرپیشه، ورزشکار شوم و معشوقم فلان آقا و خانم است که اگر به این فرد برسم همه چیز دارم.
این افراد راست میگویند اما کدام معشوق را میگویند؟ اگر کسی بگوید من معشوقم پولدار شدن است، آیا راست میگوید؟ بله راست میگوید این فرد دارد از مرتبه جمادی میگوید.
یا فرد میگوید من میخواهم استاد و دکتر و مهندس و مجتهد شوم، این هم راست میگوید اما از مرتبه عقلی است. اما یک فردی میگوید من میخواهم شبیه الله شوم مثل خداوند شوم که هر چه اراده کنم تحقق پیدا کند و این هم راست میگوید و از مرتبه فوق عقلانی سخن میگوید.
در مرتبه انسانی انسان عاشق خدا است نه اینکه خدا را مقدس بداند و محترم بشمارد. همانطور که امام سجاد (ع) در نیایش با خدا میگوید: من به فدات!
وقتی روح انسان به چنین حسی میرسد تازه میگویند تولدت مبارک! چون تازه در او دراید یک چیز پیدا میشود و آن روح انسانی است که متولد شده است که در این بخش بلوغ انسانی پیدا کرده است و عاشق الله است.
آن روحی که خدا در انسان دمیده به آن روح میگویند، اسمهایی دیگر ازجمله صادر نخستین هم به آن میگویند و در قرآن هم به آن مثل اعلی میگویند. یعنی شبیهترین و نزدیکترین موجود به خدا که کمالات الهی را دارد مگر اینکه که مخلوق خدا است.
جنس ما از نور محمدی
این مثل اعلی اسم دیگری هم دارد که آن نور محمد و آل محمد (ص) است که همان نزدیکترین و شبیهترین به خدا و اولین مخلوق است.
پیامبر (ص) در روایتی فرمودند: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ نُورِی فَفَتَقَ مِنْهُ نُورَ عَلِیٍّ ثُمَّ خَلَقَ الْعَرْشَ وَ اللَّوْحَ وَ الشَّمْسَ…؛ از جابر نقل شده که رسول خدا (ص) فرمود: نخست چیزی که خدا آفرید، نور من بود و نور علی را از آن برگشود، سپس آفرید عرش و لوح و خورشید…» (مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۴، ص۱۷۰.)
اول چیزی که خداوند آفرید نور من و اهل بیت (ع) من بود که به این انسان کامل میگویند.
پس وقتی خدا میگوید از نور خودم در انسان دمیدم یعنی از این موجود دمیده است، پس جنس همه ما محمد و آل محمد (ص) است. ما از جنس اهل بیت (ع) هستیم و مومن و کافر ندارد اما شرایط محیطی، تربیتی و ژنتیکی باعث میشود مومن و کافر باشد.
الان ما در مرکز نورانیت کره زمین قم مقدسه قرار داریم و این ژن در ما فعال است اما یک فردی در آمریکا است و تربیت نشده است و به او چیزی نگفته اند.
اصل همه ما همین است. در اربعین انسانها فقط بر اساس بخش فوق عقلانی در این راهپیمایی شرکت میکنند و هیچ کدام زبانشان، کشورشان، دینشان با هم یکی نیست، حتی هستند کسانی که دین ندارند در این مراسم شرکت میکنند و همه هم عاشق یک نفر و امام حسین (ع) هستند و حول انسان کامل آمده اند. و تنها عامل مشترک این جمع همان روح انسانی که روح مشترک همه انسانها است، همه جمع شدند و به این مراسم میآیند.
عشق به حضرت معصومه(س) از ناحیه فوق عقلانی
الان عشق ما به حضرت معصومه (س) مربوط به بخش فوق عقلانی ما است. یعنی ما رابطه زمینی با ایشان نداریم و فامیل هم که نیستیم که به این رابطه حقیقی و وجودی میگویند و اهل بیت (ع) خانواده آسمانی و اصل و نسب و ریشه ما هستند که از خانواده زمینی ما بزرگتر و مهمتر هستند.
وقتی شما با معصوم میخواهید حرف بزنید، چه میگویید؟ امام هادی (ع) در زیارت جامعه کبیره فرمودند: خواستید با معصوم حرف بزنید، بگویید: «بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ أُسْرَتِی» پدرم، مادرم، جانم، خاندانم همه فدای شما.
خانواده زمینی فدای خانواده آسمانی
شما در اینجا خانواده زمینی خود را فدای کسی میکنید که از خانواده زمینی به شما نزدیکتر است و سهم بیشتری در وجود شما دارد. مادر و پدر که میگویید یعنی اصل و ریشه اما وقتی میگویید این پدر و مادر من است، این اصل من است یکی مذکر و دیگری مونث، برای همین میارزد که همه کس حتی جانت را فدای معصوم کنید.
یک موقع میگویید حضرت معصومه (س) یک خانم مقدس است برای چه دوستش دارید؟ مثلا میگویید خواهر امام است، امام یک رابطه حقوقی ما است نه حقیقی. ما میگووییم این امام واجب الاطاعه است و مقدس است و باید اطاعتش کرد و این بخش زمینی ما است.
رابطه حقوقی با امام
وقتی ما روی زمین میآییم نیاز داریم یک شخصیتی ما را به الله برساند و این شخصیت را اصطلاحا امام میگویند و این امام مسئول رساندن ما به اله ما است و یک رابطه حقوقی با امام داریم. اما رابطه حقیقی مربوط به قبل از آمدن ما به زمین است.
حضرت علی (ع) فرمود: رحمت خدا شامل حال فردی میشود که خودش را در سه مرحله بشناسد، که از کجا آمده؟ کجا هست؟ به کجا میرود؟ حالا ما قبل از زمین کجا بودیم که خیلی کسی به آن توجه نمیکند در صورتی که ما زمینی نیستیم و خانم و آقا مربوط به زمین است که وقتی روح به جنین تعلق میگیرد که زن و مرد ندارد وقتی وارد زمین میشوید تبدیل به زن یا مرد میشوید.
خانواده اصلی و آسمانی ما
پس اهل بیت (ع) خانواده اصلی و خانواده آسمانی ما هستند و ما از جنس آنها هستیم و وقتی این نور به زمین میآید بعضی وقتها به بدن زنانه تعلق میگیرد و بعضی وقتها به بدن آقا تعلق میگیرد اما مهم بخش انسانی است که همه یک جنس هستیم.
نمونه ای از معرفت به حضرت معصومه(س)
علم با معرفت خیلی فرق دارد که این مقدمه را برای معرفت گفتم که به اینجا برسیم. یک نفر عاشق حضرت معصومه (س) است، دل تنگ حضرت معصومه (س) میشود، اما سواد چندانی ندارد و میآید اینجا و حضرت را زیارت میکند و حضرت هم او را تحویل میگیرد تا حدی که گاهی در بیداری و خواب حضرت را میبیند و با حضرت حرف میزند، این در اثر معرفت است.
اما برخی علم هم دارند و مجتهد هم هستند ولی اصلا چنین حسی را ندارند. در شهرری که شرح زیارت عاشورا را در حرم داشتم بعضی از خادمها میگفتند ما چند سال است که خادم هستیم اما هنوز زیارت نرفتیم! یک مشهدی را در هند دیدم و گفت من ۴۰ سال است که حرم نرفته ام! بله هستند کسانی که اینگونهاند و دلشان برای خدا و معصوم تنگ نمیشود!
ارادت علامه طباطبایی به حضرت معصومه(س)
خدا رحمت کند مرحوم علامه طباطبایی ماه رمضان برنامهاش این بود که موقع افطار به حرم میآمد و افطارش این بود که زیارت کند و ضریح را ببوسد و عشقش این بود اما کسی هم هست که همسایه حضرت معصومه (س) است اما هیچ دل تنگی با حضرت ندارد و اصلا زیارت هم نمیآید. این را معرفت میگویند.
حضور ۱۴ معصوم بر بالین یک آبدارچی در لحظه مرگ
با سواد و علم و تحصیلات انسان به معرفت نمیرسد. یک نفر آبدارچی است.
خدا رحمت کند آیت الله سید عباس کاشانی که رفاقت چندینساله با ایشان داشتم که ایشان سی سال در حرم کربلا امام جماعت بودند که ایشان برای من تعریف میکرد که در ماه محرم قرار بود من به هیئتها سر بزنم که یکی از دوستان به من گفت: این شیخ علی آبدارچی هیئت دارد میمیرد و من گفتم وقت ندارم، و آنها گفتند چیزی نمانده دیگر کارش تمام است یک سر به وی بزنید.
ایشان میگویند من آنجا برای خودم کسی بودم اما رفتم دیدم که شیخ علی آبدارچی در بستر احتضار افتاده است و حتی جواب سلام مرا هم نتوانست بدهد و نشستم کنار بسترش که دیدم یک دفعه بلند شد ایستاد و گفت: السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا امیرالمؤمنین، السلام علیک یا فاطمه الزهرا بعد همینجور بقیه معصومین را سلام داد و همینجور به آنها داشت سلام میداد و میگفت شما آمدید و تشریف آوردید خوش آمدید و وقتی هر ۱۴ معصوم را سلام داد، یک دفعه نشست و دراز کشید و فوت کرد.
بعد من الان فکر میکنم سی سال در حوزه هستم بمیرم آیا بالای سر من هم میآیند؟! معلوم نیست.
اون یک آبدارچی است و سوادی هم نداشته است ولی معرفت داشته و میتواند ۱۴ معصوم را موقع مرگش بالای سر خودش بیاورد و آنها از او استقبال کنند.
این را رابطه معرفتی و وجودی میگویند که خیلی مهم است. دارایی غیر از دانایی است بنده دانا هستم و کتاب نوشتم اما معلوم نیست چقدر دارایی داشته باشم ولی بخواهم بمیرم آن وقت مشخص میشود.
طلبه و مجتهد بی معرفت
ظاهر به من استاد، آیت الله، وزیر، رئیس میگویند این القاب این دنیا است، در همین قم طلبه داریم که حافظهاش خیلی خوب است و درس خوانده و مجتهد شده اما جاسوس دشمن است! درسش را خوب خوانده و مجتهد شده است، حالا آیا به صرف اینکه مجتهد شده به خدا نزدیک است؟ در صورتی که برای جاسوسی کردن درس خوانده و مجتهد شده است.
همانطور که مقام معظم رهبری گفتند که بعضی از طلبهها سکولار هستند و اصل دین ندارند. این دانش است و هوشش خوب است و درس خوانده و دکتر، مهندس و مجتهد شده است اما انسان نشده است.
فرق علم با معرفت
علم کلی است مثلا میگویم دو دو تا چهار تا، این را علم میگویند، یک سری فرمول و اطلاعات کلی است اما معرفت جزیی است و برای یک شخص است، مثلا همه ما میدانیم مرده با انسان کاری ندارد و یک جماد است، این را علم میگویند؛ اما به شما میگویند برو پیش مرده بخواب یا به مرده دست بزن، اما میگوید نمیروم و میترسم، اصلا شاید این مرده بابای آن فرد باشد، اما باز میگوید میترسم! این هم علم است. اما مرده شور معرفت دارد و آن علم برای او شخصی شده استو فردی فهمیده است، علم مال عقل و معرفت مال قلب است.
معرفت به حضرت معصومه(س)
معرفت این است که وقتی حرم حضرت معصومه (س) میروید، با حضرت خصوصی حرف میزنید و صحبت میکنید و میدانید که حضرت هم دارد حرف شما را میشنود. این معرفت است.
خیلیها هستند که به حرم حضرت معصومه (س) میآیند و زیارت هم میکنند اما در دلشان شک و تردید دارند.
هر زائر با یک امام رضا(ع)
فردی میگفت به حرم امام رضا (ع) رفتم و دیدم خیلی شلوغ است و با خودم گفت: این همه جمعیت الان حضرت کجا هستند و اصلا چه جوری همزمان حرف همه زائران را تک تک در این سر و صدا میشنوند؟! یک دفعه این شک در دلم افتاد. شب خواب دیدم جلوی هر زائری یک امام رضا (علیه السلام) نشسته است.
شک وقتی میآید یعنی معرفت ندارید. مرده شور به مرده شک نمیکند که مرده با او کاری دارد، در معرفت تردید وجود ندارد اما در علم هست. دانشجو یا طلبه هست میآید میگوید من نسبت به خدا شک دارم! در معرفت دارایی وجود دارد و معرفت دارایی است و علم دانایی است.
مهمترین قصد خادمان خدمت با معرفت
پس قصد شما هم خدمت با معرفت در حرم حضرت معصومه (س) است. وقتی میگویند با معرفت به زیارت حضرت معصومه (س) بیاید حالا ما هم میخواهیم بدانیم خادم چه کسی هستیم؟ فرمودند: «مَن زارَها عارِفا بِحَقِّها فَلَهُ الجَنَّهُ» هر کس حضرت معصومه (س) را با معرفت به حقش زیارت کند، بهشت بر او واجب میشود.
منظور از معرفت
معرفت یعنی بنده سواد ندارم و جبهه میروم و با یقین اینکه برای دین خدا خدمت میکنم، خودش را برای دفاع از دین روی مین میاندازد. این را معرفت میگویند، هر چند سوادی هم ندارد.
مردمی که انقلاب کردند و شهید دادند پر از معرفت هستند اما یک نفر در همین حوزه درس خوانده و مجتهد شده اما دریغ از یک مرگ بر آمریکا و اسرائیل بگوید!
زمان جنگ بودند کسانی که طلبه و مجتهد بودند حتی یک روز هم جنگ نرفتند و به بقیه هم میگفتند که جبهه نروید! یک موقع صدام موشک زد و بخشی از حرم آسیب دید و همه کسانی که جبهه برو نبودند فرار کردند. این معرفت ندارد که جبهه برود.
ولی علمی میگوید دفاع از کشور واجب است اما به او میگویید خود به جبهه برو نمیرود. اطلاعات علمی منشا عمل نیست.
حالا وقتی که میخواهید بگویید که ما خادمین میخواهیم خدمت با معرفت به حضرت معصومه (س) یا از همه بالاتر به امام زمان (عج) بکنیم، این یعنی چه؟ که جلسه آینده به آن میپردازیم. فعلا ذهنتان آشنا با خدمت با معرفت و خدمت بیمعرفت شود تا وارد بحث شویم.
پدیدآورنده:
به کوشش: امیرمحسن سلطان احمدی
برچسب ها :استاد شجاعی ، استاد محمد شجاعی ، حضرت معصومه س ، خدمت با معرفت ، مراتب وجودی انسان ، معرفت
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰