کد خبر : 31013
تاریخ انتشار : یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 - 13:08
چاپ خبر دیدگاه‌ها برای خاطره ام از اولین اعتکافم درمسجد جامع نارمک بسته هستند

خاطره ام از اولین اعتکافم درمسجد جامع نارمک

ابتدا خودم هم شرمم شد اما یواش یواش از گوشه چشمانم خود به خود اشک می‌آ‌مد آخه من کجا و اینجا کجا خدایا نکند دارم خواب می‌بینم آخه خونه تو کجا و من سرا پا تقصیر کجا؟

انسان موجودی آمیخته از روح و جسم است هر یک از این دو بعد  انسان برای تکامل و پرورش خود نیازهای فطری معینی دارند که بخشی از مقررات دین عبادت است که برای تامین نیازهای روحی انسان میباشد.

و این عبادت نیز در خود تنوع زیادی دارد مثلا همین نمازی که هرروز می خوانیم باعث زدودن غفلت و به یاد خدا بودن را در انسان ایجاد میکند؛ دیگر عبادت روزه است که روزه هم با تنوع خاصی که نخوردن و نیاشامیدن است به انسان قدرت میدهد در میدادین مادی و شهوانی مقاوم شود، وسایر عبادات دیگری که در مدت اقامتمان در این اقامتگاه دنیوی و زودگذر انجام می دهیم تا توشه ایی برای آخرت و هنگام عبور از صراط که از مو نازکتر و از تیزی شمشیر تیز تراست باشد.

اما این روزهایی  یک فضای خاص و معنویی بر شهرمان حاکم شده  فضایی که هر عاشق و عابدی آرزوی حضور در آن را دارد و آن هم یک مهمانی بزرگ با میزبانی بزرگ و مهربان که هر معشوقی را عاشق و شیفته حضور در این مهمانی می کند و آن عبادتی جز اعتکاف نیست که این روزها شاهد حضور گسترده جوانان در صفوف ثبت نام این فریضه معنوی هستیم و هر سال به خیل عظیم این جمعیت خصوصا جوانان افزوده می شود.

آری اعتکاف آمیزه ای از چند عبادت با فضیلت است، روزه که خود یک نوع عبادت ازشمند است از مهمترین اعمل اعتکاف می باشد و از همه مهمتر حضور سه روز در مسجد و بیتوته نمودن در خانه خدا که در طول سال هیچ وقت چنین فرصتی پیش نمی آید که در خانه دوست سه روز و شب را در آنجا اقامت کنیم .

و ازطرفی هر چه که جز محرمات حج است و حج را باطل می کند در اعتکاف نیز چنین است و باید رعایت شود، پس می توان اعتکاف را یک نوع حج تعبیر نمود و این عبادت عظیم و در خانه خدا شباهتی با جهاد نیز دارد  در حقیقت از  دنیا و مادیات آن دل کنده و بدان پشت کرده و سه روز وارد عرصه جهاد اکبر و مبارزه با نفس که از دشمن خارجی برتر است می شویم و هر چه از  اهمیت این عبادت بگویم باز کم است .

تیر۱۳۸۸ توفیق اولین بار جهت شرکت در اعتکاف

بعد از سال ها از طی شدنم عمرم خداوند توفیق داد برای اولین بار در سال ۱۳۸۸ شمسی موفق شوم که در اعتکاف شرکت نمایم و این اولین اعتکافم بود که توفیق آن را کسب نمودم،حال با هم در این فضای مجازی آماده پروازی معنوی شوید و با هم سیری بر فضای سه روز معتکفین در مسجد جامع نارمک تهران در سال۱۳۸۸ بزنیم. تا ببینیم در این سه روز به مهمانان خدا چه گذشت؟ تا شاید این خاطره ی من از اولین اعتکافم مقدمه ای شود برای آن عزیزانی که از این فیض الهی دور بودند و باعث تشویق آنان برای شرکت در اعتکاف سال آینده شود.

چند روز قبل بر اساس محل سکونت موفق شدم جهت اعتکاف در مسجد جامع نارمک ثبت نام نمایم،عاقبت زمان موعود و حضور در این مهمانی الهی فرا رسید ساعت ۲۴بامداد روز یکشنبه۱۴تیرماه ۱۳۸۸ شمسی مصادف با شب سراسر نور و شادی ، شب سیزدهم ماه رجب المرجب ۱۴۳۰قمری شب میلاد مولود خانه کعبه علی ع است و خیابان سمنگان در منطقه هشت تهران را طی نمودم، که گلدسته ها و گنبدی فیروزه ای از دورچشم هر عاشقی را در این نیمه شب به خود جلب می کند. کمی جلو تر که می آیم می بینیم آدرس را  درست آمده ام همان محلی که قرار است به مهمانی بروم می باشد و معبود مارا به این مکان دعوت نموده است.

رسیدن و ورود به مسجدجامع نارمک

ساعت ۲۴بامداداست که به مسجد جامع نارمک رسیدم ،اما جمعیت زیادی در جلوی مسجد و درب پشتی آن که اکثرا جوان هستند جمع شده اند. زن و مرد عاشق همه آمده اند خدایای این موقع شب اینجا چه خبر است؟

یاد شبهای قبل افتادم که این موقع شب در خواب بودم  حالا خودمم تعجب کردم من کجا، اینجا کجا، آن هم خانه خدا ،که بهترین خانه روی زمین است. ابتدا شرمم می آمد بروم داخل مسجد گفتم نکنه اشتباه آمده ام فکر کردم دارم خواب می بینم، که جوانی از بچه های مسجد جلو آمد و گفت :آقا خوش آمدید اسم شریفتان چیست؟

قرار گرفتن در گروه یک

یه هو به خودم آمدم که خواب نیستم آری بیدارم وآن خدای مهربان من بی لیاقت را نیز دعوت نموده است. گفتم:امیرمحسن سلطان احمدی هستم و آن جوان عزیز گفت شما گروه یک هستید. مسئولین ستاد اعتکاف مسجد جامع نارمک افراد را بر اساس سن و تحصیلات و… به نیت چهارده معصوم ع افراد را به گروه های ۱۴ نفره تقسیم کرده بودند و من سرا پا گناه و تقصیر گروه یک که بالای مسجد سمت محراب بود قرار گرفتم.

 ابتدا خودم هم شرمم شد اما یواش یواش از گوشه چشمانم خود به خود اشک می آمد آخه من کجا و اینجا کجا خدایا نکند باز خواب می بینم آخه خانه تو کجا و من سرا پا تقصیر کجا ؟چه چهره های نورانیدر مسجد جمع شده بودند،همه آمده بودند و تعداد به بیش از ۱۵۰ نفر مرد و ۲۰۰ نفر خانم می رسید که خانم ها هم طبقه دوم شبستان بودند، چه سعادتی جای همگی خالی بود این فضا قابل توصیف نیست.

حضور در صف نماز جماعت صبح

سحری را منزل خورده بودم که با  صدای اذان همه رفتیم صفوف نماز جماعت ، تا حالا یاد نمی دهم که نماز صبح را با جماعت بخوانم اما الان که اولین صبح روز مهمانی است تو صف جماعت نماز صبح ایستاده ام.

نمی دانید چقدر خوشحال بودم و از طرفی امروز روز میلاد مولا علی ع  است و چه عیدی پر برکت و پر فضیلتی دراین روزنصیبم شد روحانی مسجد حاج آقا واحدی که سیدی مسن بود از درب مسجد وارد شد و فضای با ذکر صلوات عطر آگین گردید،نماز صبح را با جماعت خواندیم وبعد از نماز هم زمزمه  دلنشین دعای عهد در فضای ملکوتی مسجد جامع پیچید و به عشق مولایمان مهدی موعود عج دعای عهد را خوانیدم و آن هم چه لذتی داشت.

معنویت بعد از چند هفته فتنه و آَشوب در پایتخت

آنهم تو این مدت که در فضای پر فراز و نشیب سیاست  انتخابات ریاست جمهوری  که منجر به فتنه ۸۸ شد هفته های تلخی را سپری نموده بودم، روزهای تلخ بعد از انتخابات ریاست جمهوری که بوی نفاق و توطئه  پایتخت را فرا گرفته بود،روزهایی که هر لحظه اش حادثه ای تلخ  بود یک روز شهادت یک بسیجی یک روز زخمی شدن بیش از ۵۰۰ سبز پوش نیروی انتظامی یک روز زخمی شدن ۳۳۰ بسیجی دلاور از همه بدتر توهین و حمله نمودن زبانی بر علیه ولی فقیه زمان رهبر عزیز انقلابمان و از همه دلخراش تر بازی کردن به مقدساتمان روزی که هرگز یادم نمی رود شنبه ۳۰ خرداد نفاق۱۳۸۸ که بعد از آن خطبه های تاریخی رهبرمان باز گروه نفاق به خیابانها ریختند ومسجد که خانه خدا بود و امروز من در همان خانه خدا معتکف هستم را آتش زدند.

اری امروز دیگر با فکری آسوده در خانه خدا نشسته ام و به دنیا و دنیایان پشت کردم چه آرامشی دارم همه چیز تمام شده است اینجا فقط یک بوی می آید و آن هم بوی معنویت بوی رفاقت بوی اخلاص و بوی خدا می آید

خوابیدن زیر گنبد فیروزه ای مسجد جامع

در دعای عهد اولین روز اعتکاف مروری بر روزهای سختی که گذشت کردم و اینک دور از این فضای آلوده دنیوی رو به قبله نشسته ام و عاجزانه مهدی عج فاطمه س را صدا می زنیم دعای عهد تا ساعت ۵ صبح طول کشید و برنامه به پایان رسید و حال تا ساعت ۱۱۳۰ وقت استراحتمان است و آن هم خوابیدن در خانه دوست و خانه خدا دراز کشیدم آمدم که به خوابم بغض گلویم را گرفت دیدم  بستر خوابم زیر گنبد فیروزه ای مسجد است بالای سرم را که نگاه کردم اسماء خداوند را در زیر گنبد با آن گچ بری زیبا دیدم و داشتم تک تک اسما زیر گنبد را می خواندم که خوابم برد

راستی عجب صفایی داشت خدایا نکند که محشر به پا شده است و ما در صف روز قیامت ایستاده ایم آخه دیگر هچ کس از دوستانم عزیزانم خانواده ام دیگر آنها کنارم نیست حتی موبایلم را نیاورده ام که با آن به دنیایی ها وصل شود و مسج بدم و سرگرم اس ام اس بازیم بشوم یک لحظه ترسیدم گفت خدا اگر محشر به پا شده من که پرونده ام ظلمانی است چه بکنم که از خواب بیدار شدم

روز تولد فرزندم

چشمم را که باز کردم دوباره همان گنبد را دیدم راستی زیر گنبد را نگاه کردن این گنبد هم دنیایی دارد با انسان حرف می زند چه جوری معماران آن را ساخته اند چه زیبا نام الهی را بر آن گچ بری نموده اند ساعت۱۱:۳۰ دقیقه بود امروز دوشنبه ۱۵ تیر ماه ۱۳۸۸ و روز میلاد مولا علی ع بود  یادم آمد امروز روز تولد پسرم امیر محمد است، امروز پسرم هشت سالش تمام می شود اما چه کنم دستم از دنیای بیرون دور است و هیچ امکان تماسی با دنیای بیرون ندارم .

اعتکاف و دور بودن از فضای دنیا

اصلا اصل اعتکاف این بود که پشت کنی به دنیا و تو این یک سال این سه روز حداقل از دنیا دور باشیم چشمم را بستم یاد لحظه قیامت افتادم که حتی مادر به فکر بچه نوزادشیری اش نیست گفتم باید خودم را در این چشمه های معنویت پاک کنم دیگر وقت فکر کردن به دوستان و خانواده اینجا نیست باید برای خودم توشه ای بچینم و به جای عیدی تولد پسرم از خدا عاقبت به خیریش را خواستم و برایش دعا نمودم.

سخنرانی حجت الاسلام صادق زاده

برنامه ها با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین صادق زاده شروع و رسما اعتکاف افتتاح شد ایشان در خصوص اهمیت و آداب معتکفین صحبت کردند و گفتند قدر این روزها را در این مکان مقدس بدانید همه شما دعوت شده اید و  خدا شما را دعوت نموده است هرگز فکر نکنید که به پای خود اینجا آمده اید آن هم در روز میلاد مولود کعبه که برای تولدش کعبه شکافت و فاطمه بنت اسد نیز همچون شما سه روز در خانه خدا بود تا این که مولا بدنیا آمد.

افتخار کنید به این لحظات و ساعاتتان در این خانه خداوند که نصیبتان شده است قبل آمدنم بین شما جوانانی را دیدم که اشک می ریختند و می گفتند حاج آقا امسال ما لیاقت نداشتیم هر جا رفیتیم مساجد ظرفیتشان تکمیل شده بود و دیگر ثبت نام نمیکردند.

بعد از سخنان دلنشین حجت السلام و المسلمین صادق زاده مولودی خوانی میلاد امام علی ع  شروع شد و تا اذان ظهر ادامه داشت، نماز جماعت را نیز به اقامه ایشان خواندیم بعد از نماز هم حجت الاسلام مرادی به ایراد سخن پرداختند و در خصوص میلاد امام علی ع و نکاتی اخلاقی از اعتکاف سخنرانی نمود.

اولین افطار اعتکاف

ساعت ۱۴:۳۰ دقیقه بود که بخش صبح مراسم به اتمام رسید و تا ساعت ۱۹ استراحت داشتیم، دیگر کاملا وارد فضای نورانی مسجد شده بودم و فکر میکردم که در خواب هستم فضایی که غیر قابل توصیف است برنامه عصر نیز با آموزش قرائت صحیح نماز آغاز شد و نماز مغرب و عشا را نیز خواندیم و اینک یک روز گذشت و سفره افطاری را انداختند و معتکفین که جوی دوستانه و برادرانه داشتند پیر و جوان کاسب و دانشجو همه سر یک سفره نشستند و افطار نمودند.

حضور چهره های معروف اما به صورت گمنام

در بین جمعیت چهره های آشنایی بودند که با لباس ساده همرنگ جمعیت نشسته بودند بیشتر که دقت کردم یکی از آن چهره ها
روحانی محل بود که با لباس ساده و بدون عمامه بین جمعیت نشسته بود آری حجت السلانم  و المسلمین آل طاها بود که بطور ناشناس بینمان بود آن طرف تر هم یکی از مداحان معروف که سی دی هایش را بین جوانان دست بدست می شد و قبل مداحیش را گوش کرده بودم کربلایی محمد کمیل نیز در بین جمعیت بود و او هم نمی خواست شناخته بشود همه آمده بودند تا گمنامانه با معبودشان نجوایی عاشقانه کننند و در چشمه های زلال پاکیش پاک شوند .

مناجات امیرالمومنین(ع) در مسجد کوفه

آخرین برنامه هم ساعت۲۳ مناجات امیر المومنین ع در مسجد کوفه بود که با اشک معتکفین و نجوا آنان با مولا حضرت علی ع همراه شد و همگی مولا علی ع را در اولین روز واسطه قرار دادند تا خداوند پاکشان کند.

نماز شب

برنامه ها ساعت ۲۴ تمام شد و تا ساعت ۲:۳۰ دقیقه بامداد  سه شنبه ۱۶ تیرماه استراحت نمودیم عده ای خواب بودند،عده ای داشتند نماز می خواندند، عده ای دعا و در خلوت تنهایی خود با خدا بودند تا ساعت ۲۳۰ که همگی بیدار شدند و ایستادند و نماز شب خواندند.

سحر دومین روز اعتکاف/مناجات خوانی توسط کربلایی محمد کمیل

در این بامداد  خودم هم تعجب کردم من که با نماز شب فاصله داشتم و مدتها کار و شغلم مرا از نماز شب دور کرده بود اصلا توفیق خواندن نماز شب را مدتها نداشتم اما حالا در کنار هم ایستادیم و نماز شب می خوانیم آن هم در مسجد خانه خدا، بعد سحری را خوردیم و نماز جماعت صبح و بعد هم دعای عهد خوانده شد مداح عزیز حاج محمد کمیل دیگر بین بچه ها شناخته شده بود و همگی خواستند دیگر او در مناجات ودعا ها حال و هوای خاصی را به فضا بدهد چون خودش نیز معتکف بود صدای دلنشینش به دل و جان می نشست.

آری بعد از یک روز برادر کمیل نتوانست گمنام بماند آری روز دوم هم آغاز شد اما نمیدانستم ساعات و زمان چگونه می گذرد بی خبر از دنیا بیرون بودم چون نمی توانستیم از مسجد خارج شویم زیرا خروج عمدی از مسجد باطل شدن اعتکاف بود،در صورتی که هر روز در محل کار تمام روزنامه های صبح کشور را مطالعه می کردم و از گوشه و کنار کشور با خبر بودم اما اکنون هیچ خبری از دنیای بیرون ندارم.

برنامه صبح دوم نیز با مناجات رجبیه توسط برادر کمیل آغاز و سپس نماز جماعت ظهر و عصر و بعد از آن نیز قرائت قرآن و تفسیر قرآن توسط حجت الاسلام و المسلمین صادق زاده امام جماعت مسجد ادامه بخش برنامه ها بود در فاصله استراحتی هم که داشتم کتاب نشانی از بی نشان ها که درباره مرحوم نخودکی بود را با خود آورده بودم و مطالعه می کردم که در این سه روز موفق شدم کل این کتاب را نیز بخوانم.

عصر دومین روز اعتکاف و شب وفات حضرت زینب(س)

برنامه  عصر جلسه پرسش و پاسخ آزاد توسط حجت السلام والمسلمین خیر آبادی بود که مورد استقبال  معتکفین واقع شد و عزیزان شبهات خود را مطرح  و پاسخ لازم را دریافت نمودند تا لحظه نماز مغرب این برنامه ادامه داشت که نماز مغرب و عشاء را به جماعت خواندیم و بعد هم افطار ی نمودیم، ساعت۲۳ هم دعای توسل و عزاداری حضرت زینب س برگزار شد چون امشب شب سوم اعتکاف و شب وفات حضرت زینب س عقیله بنی هاشم بود که برادر کمیل فضای بسیار خوب و معنوی را با مداحی و عزاداری ایجاد نمود.

آخرین سحر اعتکاف که هیچ کس نخوابید

و بعد هم نماز شبهای ایام البیض را خواندیم که امشب شش رکعت  بود و هر دو رکعت آن حدودا ۵۰ دقیقه زمان می برد، که سحر آخرین روز اعتکاف بود تا صبح بیدار بودیم امشب شب
احیاء بود و جز عده محدودی کسی نخوابید.

غسل روز نیمه ماه رجب در مسجد

 تا صبح به خلوت و مناجات مشغول بودیم سحری خوردیم و نماز جماعت صبح و دعای عهد را نیز خواندیم، ساعت ۵ صبح چهارشنبه ۱۷تیرماه۱۳۸۸ و آخرین صبحی که مهمان خانه خدا بودیم،برای استراحت آماده شدیم و تا ساعت یازده  صبح خوابیدیم و وقتی که بیدار شدیم  باید غسل روز نیمه رجب می نمودیم که در مسجد قسمتی جهت غسل نمودن آماده کرده بودن و آنجا غسل کردیم و برنامه ها با نماز جماعت ظهر و عصر آغاز شد.

پیوستن مردم به معتکفین جهت خواندن دعای ام داود

و بعد از نماز نیز مراسم اختتامیه که دعای ام داود بود آغاز شد خیل عظیم جمعیت از مردم به معتکفین پیوستند، مردمی که توفیق سه روز اعتکاف را نداشتند آمده بودند تا با معتکفین دعای ام داوود را بخوانند دعای عظیمی که شامل اسماء اعظم خدا بود.


دعایی که به ام داود آموزش داده شده بود تا بوسیله این دعا فرزندش داود که در زندان بود آزاد شود این دعا ابتدای آن شامل ۱۰۰ سوره حمد و توحید و ده آیت الکرسی بود و سپس سوره های خاصی از قرآن را باید قرائت می شد که این سوره را در مجوع شامل ۴جز قرآن می شد و اعمالی بسیار طولی و سنگین بود.

عمل امّ داود که عمده اعمال این روز است و برای برآمدن حاجات و برطرف شدن غصه‌ها و دفع ظلم ظالمان موثّر است و کیفیت آن بنا بر آنچه در مصباح شیخ است آنست که وقتی که فردی بخواهد این عمل را بجا آورد، روز سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم را روزه بگیرد. و در روز پانزدهم نزدیک ظهر غسل کند و وقت  زوال ظهر، نماز ظهر و عصر را بجا آورد در حالتی که رکوع و سجودشان را نیکو انجام دهد و در مکانی خلوت قرار بگیرد که چیزی او را مشغول نسازد و کسی با او سخن ننماید. وقتی نماز به اتمام رسید رو به قبله بنشیند کند و صد مرتبه سوره حمد، صد مرتبه سوره اخلاص، و ده مرتبه آیه الکرسی را قرائت کند. سپس سوره‌های انعام، بنی‌اسرائیل، کهف، لقمان، یس، صافّات، حَّم سجده، حَّمعَّسَّق، حَّم دخان، فتح، واقعه، مُلْک، نَّ وَ اِذَا السَّماَّءُ انْشَقَّتْ و تا آخر قرآن را قرائت کند و پس از اتمام در حالی که رو به قبله است  و سپس دعای ام داود را بخوانید . 

لحظات وداع و پایان اعتکاف

بعد از قرائت قرآن دعای مخصوص ام داود و روضه وداع معتکفین خوانده شد در آن لحظه چشمی نبود که گریان نباشد لحظه خداحافظی بود،خداحافظ ای خانه خدا فخداحافظ ای روزهای خوب معنویت،خداحافظ ای شبهای مناجات و نماز شب، خداحافظ ای روزهای اخوت و برادری، خداحافظ ای لحظات به خدا
نزدیک شدن، خداحافظ ای لحظات عشق و عاشقی با معبود یکتا، خداحافظ ایام البیض،خداحافظ ایگنبد فیروزه ای مسجد جامع نارمک که شبها زیر آن می خوابیدیم، خداحافظ ای دعای عهد صبحگاهان در مسجد،خداحافظ ای نماز جماعت صبح، خداحافظ ای مناجات رجبیه؛حال معلوم نیست تا سال آینده زنده باشیم یا نه معلوم نیست به اعتکاف سال آینده برسیم یا نه معلوم نیست توفیق درک اعتکاف را داشته باشیم.

چگونه خداحافظی کنم با بهترین لحظات و ساعاتی که از عمرم در این دنیای خاکی داشتم؛ وای نه، نه، نمی توانم خداحافظی کنم از شدت گریه و آن هم در حال روزه و دهانی خشک همه بی حال شده بودیم و اشکم امانمان نمی داد چون چشمه ای جوشان داشت گناهانمان را در این روز آخر می شست.

یادم آمد روزی که آمدیم خندان بودیم چون شب میلاد مولا حضرت علی ع بود و اکنون با دنیایی از اشک داریم وداع می کنیم و اینک لحظه شام غریبان وفات دخت حضرت علی ع حضرت زینب س است چه زیبا با هم ارتباط گرفته اند تولد و وفات در هم قرین شده اند.

اذان مغرب و زنگ پایانی اعتکاف

چه ارتباط زیبایی داشت ناگهان صدای اذان مغرب برخاست دیگر تمام شد نماز مغرب و عشا را خواندیم و افطاری فقط آش نذری می دادند که جمعیت مردم غیر معتکف نیز آمده بودند و شلوغ شد که حتی به برخی از معتکفین و اما این لحظات،لحظات جدایی مگر کسی دلش می آمد خداحافظی کند همدیگر را در آغوش گرفته بودیم با اشک از هم خداحافظی میکردیم.

پایان اعتکاف و ورود به دنیا

یعد از سه روز پا به خیابان سمنگان گذاشتم و از مسجد خارج شدم بغض گلویم را گرفته بود یک نگاه به گنبد و گلدسته اش کردم و اشکم جاری شد
چگونه خدایا نمیتوانم دل بکنم طاقت رفتن در این دنیای سیاه را ندارم اما چه کنم باید می رفتم مهمانی تمام شده بود.

تعطیل بودن پایتخت به علت آودگی هوا و بی خبری من

یک نگاه به آسمان کردم آسمان هم غم بار بود غبار غلیظی روی آسمان بود به طرف منزل حرکت کردم شهر سکوت و خلوت بود تعجب کردم منزل هم که رسیدم باز هیچ کس در آپارتمانمان نبود خیلی تعجب کردم نکند جمعه است اما نه امروز چهار شنبه بود با تعجب به همسرم زنگ زدم و گفت تو این چند روز غبار آلودگی شهر را در بر گرفته و دولت تعطیل نموده است من هم که بی خبر از دنیای فانی بودم تازه فهمیدم چه شده است و حال من که یک خبرنگار بودم و همیشه من
اولین خبرها را همیشه به دوستانم اطلاع میدادم حال خودم بی خبرم از دنیای شهر از این تعطیلی خبر نداشتم که دو روز شهر تعطیل بوده است.

شب با بغض فراوان و فراق دوری از خانه دوست سر بر بالشتم گذاشتم دیگر بالای سرم آن گنبد نبود که داخل گنبد با اسماء الهی مانوس شوم و بخوابم مثل یک مصیبت زده که عزیزی را از دست داده بلند بلند اشک ریختم و خوابیدم و با خدا درد دل کردم و گفتم: خدایا در این دنیای پوچ و فریب دهنده حفظم کن و خود را برای اعتکاف سال آینده آماده کردم، راستی چند روز دیگر تا اعتکاف سال جدید مانده است یعنی به اعتکاف سال آینده میرسم عمرم کفاف میده اصلا لیاقتش را دارم دوباره دعوتم میکند خدا خدا خدا

به قلم: امیر محسن سلطان احمدی

 

در پایگاه های زیر این خاطره ام  منتشر شد:

پایگاه خبری قم فردا

برچسب ها :

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بسته شده است.

درس اخلاق زیارت نیابتی درس اخلاق
logo-samandehi
error: حق تألیف را رعایت کنید